مسلم بن عقیل شهادت واحد با تو رقم خورده سرنوشتمامیرحسین الفت

باغ و بهشتم، دير و كنشتم، با تو رقم خورده سرنوشتم
با چشم گريون، هستم پشيمون، از نامه هايي كه مي نوشتم
عهدي كه بستن، همه شكستن، حرفاشون و زير پا گذاشتن
من غريب و، دل بي شكيب و، تو شهر كوفه تنها گذاشتن

حالا گذاشتم، از بي كسي من، سر روي ديوار
هستم حسين جان، آواره بين ، كوچه و بازار
خدا مي دونه، درد غريبي، دوا نداره
غريبه اي كه ، تو شهر كوفه ، بي كس و كاره 2

كوفه ميا حسين جان /كوفه وفا ندارد
كوفي بي مروت / شرم وحيا ندارد


با حال خسته ، دل شكسته، پشت در خونه هاي بسته
اينگار تموم ، غمهاي عالم، يكباره روي دلم نشسته
تو اين دل شب،همه به خواب و، تو كوچه ها غرق سوزوآهم
به غير طوعه، مردي نبودش، تنها بده امشب و پناهم

ازت مي خوام تا،بري مدينه،به جاي كوفه
تا ندريدن، پيراهنت رو، گرگاي كوفه
اين روزا كوفه، بازار تيغ و، تير وسنانه
صحبت ز حجِّ ، نيمه تمومِ ، تو در ميونه

كوفه ميا حسين جان /كوفه وفا ندارد
كوفي بي مروت / شرم وحيا ندارد


اين مردمايي كه من ميبينم،ترس از خدا ونبي ندارن
وعده ميدن هي، به دختراشون، كه از سفر سوغاتي ميارن
به جاي عشق و مهر ومحبت، بغض علي رو توسينه كاشتن
زارو حزينم، آخه مي بينم، برا سرت جايزه گذاشتن

غصه طفل،شش ماهه ي تو،كرده كبابم
به فكر زينب، فكر رقيه، فكر ربابم
حتي اونا كه، حربه ندارن، بيان بجنگن
از بين كوچه، مشغول جمع آوري سنگن

كوفه ميا حسين جان /كوفه وفا ندارد
كوفي بي مروت / شرم وحيا ندارد

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]