عاشقي دلداه آن يار بود
وز لب خال لبش بيمار بود
بنده درگاه خلاق مبين
از محبان امير المومنين
بود در دستان پاكش از وفا
ريشه هاي چادر خير النساء
بر امام مجتبي دلداده بود
نيمه شبها بر سر سجاده بود
جامه اش مي داد بوي عطر سيب
بوي خيمه شاه غريب
حلقه چشمش پر از الماس بود
سوگوار حضرت عباس بود
بي سراسيمه پي دلدار بود
نيمه شب ها تا سحر بيدار بود
ناله از هجران ودوري مي نمود
گريه مي كرد وصبوري مي نمود
چهره اي نوراني ومهجور داشت
بر لبانش خنده اي مسرور داشت
دل ز لذتهاي دنيا كنده بود
سينه اش از معرفت آكنده بود
عاقبت بهرش ردايي ساختند
آرزوهايش حقيقت يافتند
خواند در شام ظفر ، والنصر را
ديد در خوابش ،امام عصر را
حضرتش فرمود اي صحرا نورد
بيش از اين ديگر به دنبالم نگرد
خواهي ار بيني مرا با چشم باز
موسم حج روي كن سوي حجاز
گفت :اي گل خوب مي بويم ترا؟
واندر آن صحرا كجا جويم ترا؟
حضرتش فرمود :هنگام دعا
مي نشينيم در ميان خيمه ها
گفت:گر خواهم تماشايت كنم
در كدامين خيمه پيدايت كنم
حضرتش فرمود:اي صحرا نورد
خيمه خيمه آن بيابان را بگرد
هركجا ديدي كه حرف از ياس بود
خيمه اي كه روضه ي عباس بود
ما در آنجا سوگواري مي كنيم
روضه مي خوانيم وزاري ميكنيم
امیر حسین الفت
وز لب خال لبش بيمار بود
بنده درگاه خلاق مبين
از محبان امير المومنين
بود در دستان پاكش از وفا
ريشه هاي چادر خير النساء
بر امام مجتبي دلداده بود
نيمه شبها بر سر سجاده بود
جامه اش مي داد بوي عطر سيب
بوي خيمه شاه غريب
حلقه چشمش پر از الماس بود
سوگوار حضرت عباس بود
بي سراسيمه پي دلدار بود
نيمه شب ها تا سحر بيدار بود
ناله از هجران ودوري مي نمود
گريه مي كرد وصبوري مي نمود
چهره اي نوراني ومهجور داشت
بر لبانش خنده اي مسرور داشت
دل ز لذتهاي دنيا كنده بود
سينه اش از معرفت آكنده بود
عاقبت بهرش ردايي ساختند
آرزوهايش حقيقت يافتند
خواند در شام ظفر ، والنصر را
ديد در خوابش ،امام عصر را
حضرتش فرمود اي صحرا نورد
بيش از اين ديگر به دنبالم نگرد
خواهي ار بيني مرا با چشم باز
موسم حج روي كن سوي حجاز
گفت :اي گل خوب مي بويم ترا؟
واندر آن صحرا كجا جويم ترا؟
حضرتش فرمود :هنگام دعا
مي نشينيم در ميان خيمه ها
گفت:گر خواهم تماشايت كنم
در كدامين خيمه پيدايت كنم
حضرتش فرمود:اي صحرا نورد
خيمه خيمه آن بيابان را بگرد
هركجا ديدي كه حرف از ياس بود
خيمه اي كه روضه ي عباس بود
ما در آنجا سوگواري مي كنيم
روضه مي خوانيم وزاري ميكنيم
امیر حسین الفت