ای بحر شرف، گهر مبارك
اي شمس ضحي، قمر مبارك
اي بانوي شهر، شهر بانو
ديدار رخ پسر مبارك
اي مادر نه امام تبريك
اي نخل ولا ثمر مبارك
اين دسته گل حسين بر تو
از خالق دادگر مبارك
اين آيت محكم حسين است
قرآن مجسم حسين است
خورشيد سپهر پرور است اين
يا عبد خداي منظر است اين
دوم علي حسين زهرا
سر تا به قدم پيمبر است اين
لبخند بزن به ماه رويش
زيرا كه حسين ديگر است این
دردانه چار بحر توحيد
منظومه هشت اختر است اين
اين سيد كل ساجدين است
مولاي همه مجاهدين است
شعبان به ولادتش معظّم
قرآن به ولايتش منظّم
در هر ورق صحيفه او
قرآن نخواندهاي مجسّم
خوانند فرشتگان ثنايش
مانند دعاي نور با هم
بخشد به دعا تلاوتش روح
همچون نفس مسيح مريم
رويش كه بهشت عالمين است
گلخانه بوسه حسين است
گل آينهدار خلق و خويش
دل تشنه كوثر سبويش
در طور دعا، هزار موسي
مدهوش به شوق گفتگويش
دست همه اوليا به دامن
چشم همه انبيا به سويش
لبخند زند عزيز زهرا
هر صبح به بوستان رويش
جان مست نواي دلنوازش
آغوش حسين مهد نازش
اي آينه جمال سرمد
سر تا به قدم تمام احمد
فرزند حسين، نجل زهرا
سجاد، علي، ابا محمد
تو دست خدا و گردش چرخ
پيداست كه با يَد تو بايد
از خالق ذوالجلال و از خلق
بر جان و تنت سلام بيحد
مشتاق نياز بينيازت
سجاده عشق جانمازت
قرآن خط حُسن نازنينت
گلبوسه سجده بر جبينت
تنها نه ملائكه، خدا هم
مشتاق دعاي دلنشينت
هم روي ملك در آستانت
هم دست خدا در آستينت
هنگام دعا صداي آمين
خيزد ز يسار تا يمينت
تكبير و قيام سر فرازت
جبريل مكبِّر نمازت
اي در دهنت زبان قرآن
وي هر سخنت بيان قرآن
هم صورت تو صحيفه نور
هم در تن تو است جان قرآن
هم ميوه و هم درخت توحيد
هم روحي و هم روان قرآن
ارکان تو كعبه ولايت
رخسار تو بوستان قرآن
آمين خداست در دعايت
وحي است تمام خطبههايت
فرماندة ملك لامكاني
سلطان زمين و آسماني
در پيكر شرع روح روحي
در جسم نماز جان جاني
معصوم ششم وليِّ چارم
مولا و امام انس و جاني
در تنگي حلقههاي زنجير
بخشنده به وسعت جهاني
تو كل وجود را امامي
در سلسله هم امیر شامی
اي قله عرش جايگاهت
جنّ و بشر و ملك سپاهت
در دايره خرابه شام
بر وسعت آسمان نگاهت
چون سير كني به سوي معبود
بال ملك است فرش راهت
با رفتن گوشه خرابه
كي كم شود از جلال و جاهت؟
تو مظهر حيّ داور استي
از وهم بشر فراتر استي
ای سجده عرشيان به خاكت
اي روح خدا به جسم پاكت
تو سلسلهدار عالم استي
از سلسله عدو چه باكت
صد مصر وجود خاك راهت
صد يوسف مصر سينه چاكت
تا هست لواي عدل بر پا
هستند ستمگران هلاكت
اوصاف تو بر زبان ميثم
باشد به بدن روان ميثم
استاد غلامرضا سازگار
اي شمس ضحي، قمر مبارك
اي بانوي شهر، شهر بانو
ديدار رخ پسر مبارك
اي مادر نه امام تبريك
اي نخل ولا ثمر مبارك
اين دسته گل حسين بر تو
از خالق دادگر مبارك
اين آيت محكم حسين است
قرآن مجسم حسين است
خورشيد سپهر پرور است اين
يا عبد خداي منظر است اين
دوم علي حسين زهرا
سر تا به قدم پيمبر است اين
لبخند بزن به ماه رويش
زيرا كه حسين ديگر است این
دردانه چار بحر توحيد
منظومه هشت اختر است اين
اين سيد كل ساجدين است
مولاي همه مجاهدين است
شعبان به ولادتش معظّم
قرآن به ولايتش منظّم
در هر ورق صحيفه او
قرآن نخواندهاي مجسّم
خوانند فرشتگان ثنايش
مانند دعاي نور با هم
بخشد به دعا تلاوتش روح
همچون نفس مسيح مريم
رويش كه بهشت عالمين است
گلخانه بوسه حسين است
گل آينهدار خلق و خويش
دل تشنه كوثر سبويش
در طور دعا، هزار موسي
مدهوش به شوق گفتگويش
دست همه اوليا به دامن
چشم همه انبيا به سويش
لبخند زند عزيز زهرا
هر صبح به بوستان رويش
جان مست نواي دلنوازش
آغوش حسين مهد نازش
اي آينه جمال سرمد
سر تا به قدم تمام احمد
فرزند حسين، نجل زهرا
سجاد، علي، ابا محمد
تو دست خدا و گردش چرخ
پيداست كه با يَد تو بايد
از خالق ذوالجلال و از خلق
بر جان و تنت سلام بيحد
مشتاق نياز بينيازت
سجاده عشق جانمازت
قرآن خط حُسن نازنينت
گلبوسه سجده بر جبينت
تنها نه ملائكه، خدا هم
مشتاق دعاي دلنشينت
هم روي ملك در آستانت
هم دست خدا در آستينت
هنگام دعا صداي آمين
خيزد ز يسار تا يمينت
تكبير و قيام سر فرازت
جبريل مكبِّر نمازت
اي در دهنت زبان قرآن
وي هر سخنت بيان قرآن
هم صورت تو صحيفه نور
هم در تن تو است جان قرآن
هم ميوه و هم درخت توحيد
هم روحي و هم روان قرآن
ارکان تو كعبه ولايت
رخسار تو بوستان قرآن
آمين خداست در دعايت
وحي است تمام خطبههايت
فرماندة ملك لامكاني
سلطان زمين و آسماني
در پيكر شرع روح روحي
در جسم نماز جان جاني
معصوم ششم وليِّ چارم
مولا و امام انس و جاني
در تنگي حلقههاي زنجير
بخشنده به وسعت جهاني
تو كل وجود را امامي
در سلسله هم امیر شامی
اي قله عرش جايگاهت
جنّ و بشر و ملك سپاهت
در دايره خرابه شام
بر وسعت آسمان نگاهت
چون سير كني به سوي معبود
بال ملك است فرش راهت
با رفتن گوشه خرابه
كي كم شود از جلال و جاهت؟
تو مظهر حيّ داور استي
از وهم بشر فراتر استي
ای سجده عرشيان به خاكت
اي روح خدا به جسم پاكت
تو سلسلهدار عالم استي
از سلسله عدو چه باكت
صد مصر وجود خاك راهت
صد يوسف مصر سينه چاكت
تا هست لواي عدل بر پا
هستند ستمگران هلاكت
اوصاف تو بر زبان ميثم
باشد به بدن روان ميثم
استاد غلامرضا سازگار