زینب کبری - - -- - -ترکیب بند مدح و مصیبت- - -

اي تمام علي تمام حسين
معني کامل قيام حسين
اقتدار تو اقتدار حسين
احترام تو احترام حسين
بر تو و عزم و صبر و همّت تو
از زبان همه سلام حسين
در سکوتت صداي قلب علي
در صداي تو انتقام حسين
نصف جام بلا به کام تو ريخت
نيمة ديگرش به کام حسين
قبر تو کعبة حسينيون
قلب تو مسجدالحرام حسين
تو رساندي ز دشت کرب و بلا
به زمين و زمان پيام حسين
چون دلت در بلا شکيبا بود
هر چه چشم تو ديد زيبا بود

جوشش وحي در سخن داري
شرف و قدر پنج تن داري
شک ندارم مقام عصمت را
ارث از مام خويشتن داري
شک ندارم که خون پاک خداست
خون پاکي که در بدن داري
آنچه مادر نشانه بر تن داشت
همه را زير پيرهن داري
خلق و خوي و خصال پيغمبر
اقتدار ابوالحسن داري
سروِ قامت بلند زهرايي
از تن عاشقان چمن داري
ذوالفقار علي بود به نيام
آن زباني که در دهن داري
کوفه لبريز سوز سينة تو
شام شد مسجد مدينة تو

اي ز طفلي به خانه يار علي
اي زبان تو ذوالفقار علي
چارده قرن در بهار و خزان
آب دادي به لاله زار علي
يک تنه فتح کوفه را کردي
الحق اين کار توست کار علي
از چه شد باغ عارضت پاييز
اي بهشت رخت بهار علي
ناله هايت خروش خون حسين
خطبه هاي تو يادگار علي
تيغ نطقت به کوفه کاري کرد
که کند تيغ آبدار علي
به تو بانو هماره مي بالند
هر چه مرد است از تبار علي
تو خود آينه دار زهرايي
همه جا افتخار زهرايي
 
تو به خون خدا پيامبري
تو به شهر ائمه نيز دري
مثل زهرا به قدر و جاه و جلال
از زنان بهشت خوب تري
نخل سرسبز باغ عصمت را
فاطمه ريشه هست و تو ثمري
جان گرفتي به کف چهل منزل
با شهيدان خويش همسفري
گرچه  امّ المصائبت خوانند
صبر را مادر استي و پدري
مادر دو شهيد در يک روز
انجم آراي هيجده قمري
نه فقط دختر علي هستي
پنج تن را ستارة سحري
تو سراپا همان بتول استي
کوثر کوثر رسول استي

جگر کوه، پاره پارة تو
سينه سنگ را شراره ز تو
شام تسخير نطق حيدريت
کوفه ساکت به يک اشارة تو
بدن چاک چاک ثارالله
حرمش قلب پاره پارة تو
نقش بسته به سينة خورشيد
داغ هفتاد و دو ستارة تو
سينه هاي هزار پارة ما
يک به يک مجلس هزارة تو
هر کجا مجلس حسين به پاست
مجلس اوست يادوارة تو
نفس شيعه تا صف محشر
شعلة نالة همارة تو
تا گره خورد با غمت غم ما
دورة سال شد محرّم ما

مادرت را در آستانه زدند
بانوي دهر را به خانه زدند
با همان دست ها چهل منزل
به تو تا شام تازيانه زدند
نيم روزي به لاله زار دلت
داغ ها همچو گل جوانه زدند
دل تو چون خيام سوخته شد
که از آن شعله ها زبانه زدند
کودکي را که لرزه بر تن داشت
به چه جرميش ظالمانه زدند؟
ناله از تازيانه گشت بلند
بس که بر پيکرت نشانه زدند
آشيان تو چون به صحرا سوخت
جگرت از براي زهرا سوخت

تو و بزم شراب و مجلس شام؟
واي بر شام تيره تر از شام
صوت قرآن و شعر کفرانگيز؟
چوب و طشت طلا و رأس امام؟
به تو بستند کوفيان تهمت
به تو دادند شاميان دشنام
به سرت ريختند خاکستر
جاي عطر و گلاب از لب بام
غير رأس حسين بر سر ني
يک نفر بر شما نکرد سلام
بعد قتل حسين قاتل تو است
داغ دردانه در خرابة شام
حيف بي بي تو را زدند زدند
با چنان عزت و جلال و مقام
اشک ها بر تو وقف دامن ماست
سوز اين تازيانه در تن ماست

نه فقط داغ يار کشت تو را
بارها روزگار کشت تو را
داغ هجده عزيز در يک روز
در دل داغدار کشت تو را
کف و شادي و خنده و دشنام
بارها اين چهار کشت تو را
از کدامين مصيبتت گويم
ستم بي شمار کشت تو را
کربلا لاله زار داغ تو بود
داغ اين لاله زار کشت تو را
همه اينها کشنده بود ولي
عاقبت داغ يار کشت تو را
گرچه لبريز داغ شد دل تو
گشت داغ حسين قاتل تو
سوزد از سوز تو زمانه هنوز
آهت از دل کشد زبانه هنوز

اثر تازيانه ها باقي است
مانده بر پيکرت نشانه هنوز
بر حسين و تو هر دو خون گريند
خنجر شهر و تازيانه هنوز
داغ هايي که بود بر دل تو
در دل ما زند جوانه هنوز
مرغ روح تو را به مقتل خون
واحسينا بود ترانه هنوز
قصة چوب محمل و سر تو
مانده در خاطر زمانه هنوز
هر کجا بانگ يا حسين بپاست
چشم ميثم ز خون دل، درياست

استاد غلامرضا سازگار

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]