زینب کبری - - -- - -زينب (س)- - -

نام پدر : حضرت اميرالمومنين علي بن ابيطالب (ع)
نام مادر : حضرت فاطمه زهرا (س)
ناريخ ولادت :  روز پنجم جمادي الاولي سال پنجم يا ششم هجري قمري
محل تولد : مدينه
کنيه : ام الحسن و ام الکلثوم
القاب : صديقه الصغري، عصمة الصغري، وليه الله العظمي ، ناموس الکبري ، شريکةالحسين (ع) ، کامله ، فاضله و...
همسر : عبدالله فرزند جعفر بن ابيطالب
تعداد فرزندان : 3 پسر ( علي ، عون ، جعفر ) و1 دختر ( ام الکلثوم )
وفات : شب يکشنبه 15 رجب سال 63 هجري قمري
محل دفن : شام

مقدمه :
آن گلهاي زيبا وپر طراوت بهار را ديده ايد که چگونه به فضاي اطراف خود جان مي بخشند وهمه جا را آکنده از زيبائي و لطافت ميسازند ؟ وآيا تا بحال ديده ايد که ناگهان تند بادي خشمگين وبيرحم دميوزد ، گلهاي زيبا را از شاخه هاي درختان جدا ميسازد وبر زمين ميافکند.
هنگاميکه آن گلبرگهاي زيبا روي زمين پراکنده ميشود آن باغبان شوريده را مشاهده کنيد که با چه حسرت واندوهي به آن گلبرگها ي زيبا مينگرد . قطرات اشکهايش را ببينيد که آرام آرام بر گونه اش سرازير ميشود . باغبان خوب ميداند که دقايقي پس از ان زيبائي وطراوت باغش با ريختن گلبرگها از بين ميرود وديگر از آن عطر مست کننده خبري نخواهد بود .
وزينب (س) نيز همچون آن باغباني شوريده حال ناظر پر پر شدن گلهاي زيبائي بود که جهان را عطراگين ميساختند ونمونه هاي کاملي از فضيلتهاي انساني بودند.  زينب در دنيائي پر از نامردي ، پليدي وفريب صلاي آزادي وانسانيت سرداد واز فضيلت هاي انساني وارزش تعاليم اسلام سخن گفت ومردمي را که دست خويش را بجنايت آلوده وبعد ابلهانه بر کرده هاي خويش افسوس خورده وبر سوگ نشسته بودند بباد ملامت گرفت .

هوش و ذكاوت:
در اهميت هوش و ذكاوت آن بانوى بزرگوار همين بس كه خطبه طولانى و بلندى را كه حضرت صديقه كبرى فاطمه زهرا (س) در دفاع از حق اميرالمؤمنين (ع) و غصب فدك در حضور اصحاب پيغمبر اكرم (س)ايراد فرمودند، حضرت زينب  (ع)  روايت فرموده است.  كه حضرت زينب عليها السلام با اينكه دخترى خردسال (يعنى هفت ساله و يا كمتر) بود، اين خطبه عجيب و غرّاء كه محتوى معارف اسلامى و فلسفه احكام و مطالب زيادى است را با يك مرتبه شنيدن حفظ كرده، و خود يكى از راويان اين خطبه بليغه و غراء مي باشد.

فصاحت و بلاغت:
كلمات و فرمايشات گهربار آن حضرت در خطبه هايى كه از آن حضرت روايت شده، خود قوي ترين دليل بر كمال فصاحت و بلاغت آن بانوى بزرگوار مي باشد. همان بانويى كه امام سجاد (ع) در حق ايشان فرمودند:
«اى عمّه! شما الحمد للّه بانوى دانشمندى هستيد كه تعليم نديده، و بانوى فهميده اى هستى كه بشرى تو را تفهيم ننموده است».
در اينجا مرورى كوتاه به قسمتى از خطبه آن حضرت در مجلس يزيد كه يكى از بزرگترين حركتهاى آن حضرت، در واقعه كربلا بود كه دستگاه حكومت بنى اميه را به شدّت لرزاند مي كنيم:
«به خدا قسم اى يزيد، هر چه كردى بازگشت آن به سوى خودت خواهد بود، چرا كه تو جز پوست خود نشكافتى و جز گوشت خود ندريدى.
اى يزيد! در آن روزى كه خداوند بدنهاى پاك شهيدانمان را حاضر مي كند تا حقوق خود را از ستمگر بستاند، تو بر رسول خدا (ص)  وارد خواهى شد، امّا مي دانى در چه حالى؟ در حاليكه خون عزيزان او را ريخته و حرمت ذرّيه او را از بين برده اى. آرى اى يزيد! از اين پيروزى ظاهرى كه به دست آورده اى، غرق شادى مشو، و آن عزيزان را كه در كربلا به خاك و خون كشيده اى، مغلوب و مرده مپندار. كه خداوند مي فرمايد: (كسانى را كه در راه خدا شهيد شده اند مرده مپنداريد. بلكه آنان زنده اند و در نزد خداى خود روزى مي خورند). سوره مبارکه آل عمران ، آيه  169
و اى يزيد! براى تو همين بس كه حاكم در آن روز خداوند، و دشمن تو پيامبر خدا، و ياور و پشتيبان اهل بيت جبرئيل باشد. و به زودى كسى كه اين مقام را براى تو زينت داده و تو را بر گردن مسلمين سوار كرده است (يعنى معاويه)، خواهد دانست كه چه جانشين بدى براى خود تعيين كرده و در روز جزا درخواهيد يافت كه بدترين مكان از آنِ كيست؟ و بدبختى و ضعف و زبونى شامل چه افرادى خواهد شد.
حضرت زينب (س) بزرگ بانوي جهان اسلام، بيدادگر  و ادامه دهنده حادثه عاشورا و دارنده دانشهاي دو جهان و به گفته امام سجاد (ع): " داناي بدون آموزگار و فهميده بدون فهماننده " بود. الگوي راستين وي، بانوي دو جهان, حضرت فاطمه (س) مادر وي بوده است. زينب (س) در دامان پرمهر و معنويت فاطمه (س) از سرچشمه معارف اسلامي و قرآني سيراب گشت. رسالت راستين زينب هنگامي آغاز گرديد که پس از به شهادت رسيدن امام حسين (ع) و هفتاد و دو تن از يارانش با ايراد سخنان آتشين به بيدارگري مردم کوفه و ستيز با ستمکاران و يزيديان پرداخت.
پس از واقعه خونبار كربلا نقش ايشان روند تازه تري يافت. آن حضرت در اين دوران ضمن حضور در كاروان اسراي كربلا در برابر حكام جور قرار گرفتند و به افشاگري ظلم و ستم وارد بر آل طه از سوي خاندان اميه پرداختند. آن حضرت در اين دوران سخت با حضور در كاخ برخي حكمرانان جور زمان مانند يزيد و ابن زياد، با تاكيد برحقانيت طريق آل محمد بر سخنان و تبليغات مسموم خاندان اميه درباره بني هاشم خط بطلان كشيدند.
صديقه توانا، عقليه دودمان وحي، تربيت شده خاندان نبوت، حضرت زينب كبري(س) است. همو كه در بزرگواري و كرامتش بسيار سخن ها گفته و نوشته اند.
او نمودار حق و جهاد در راه خدا و نگهدارنده ايمان و عقيده، قهرمان دليري و شجاعت، جلوه فصاحت و بلاغت، شعله ستيزه جوي باطل و آتش افشان حق در برابر نيروهاي ستمگر و كوبنده دژخيمان زورگو است.
زينب(س) تجسم زهد، ورع، علم، عفاف و شهامت و عقيله طاهره، متعلق به اخلاق الهي است. اين بزرگوار (س) راه مقاومت در برابر باطل را به امت نشان داد و فداكاري در راه خدا و چشم پوشي از همه چيز را در راه برافراشتن پرچم حق به همه ياد داد.
ايثار، فداكاري،  صبر و بردباري، علم وسيع و دانش وافر، سخنان سنجيده و منطقي او در فرصت هاي حساس توأم با آن مظلوميت و ستم هاي جانكاهي كه به او وارد آمده است، از او چهره يك شخصيت بي نظير، رزم آور شجاع، جهادگر بي باك و سخنور توانا را در قلوب و اذهان ترسيم نموده است كه تا چرخ زمان حركت دارد، تا نسل ها در روي زمين حيات دارند و تا زمين دور خورشيد مي گردد اين چراغ فروزان، نورافكن جهانيان و نسل هاي آينده خواهد بود.

كرامات
به غير از انوار مقدسه چهارده معصوم (ع ) ، در ميان خاندان رسالت و اهل بيت گرامى پيامبر اكرم (ص) ، افرادى هستند كه در نزد خداوند متعال داراى رتبه و منزلت رفيع و والايى مي باشند و توسل به ايشان، موجب گشايش مشكلات و معضلات امور ديگران است. مانند حضرت اباالفضل (ع)  كه حتى در موارد زيادى مسيحيان به آن حضرت متوسل شده و به بركت توسل به آن حضرت مشكلاتشان حل گرديده و به حوائج و خواسته هاى خويش نائل گرديده اند.
حضرت زينب (س) نيز بانويى بزرگوار از اين دودمان پاك است كه توسل به آن حضرت براى حل مشكلات بزرگ بسيار تجربه شده است و كرامات بسيارى از آن بانوى گرامى نقل شده است.
 
تعالي روحي و شخصيتي حضرت زينب بعد از واقعه کربلا
در حماسه حسيني آن کسي که بيش از همه اين درس را آموخت و بيش از همه اين پرتو حسيني بر روح مقدس او تابيد، خواهر بزرگوارش زينب سلام الله عليها بود. راستي که موضوع عجيبي است، زينب با آن عظمتي که از اول داشته است و آن عظمت را در دامن حضرت زهرا عليهاسلام و از تربيت علي عليه السلام بدست آورده بود، در عين حال زينب بعد از کربلا، با زينب قبل از کربلا متفاوت است، يعني زينب بعد از کربلا يک شخصيت و عظمت بيشتري دارد.
ما مي بينيم در شب عاشورا، زينب يکي دو نوبت حتي نمي تواند جلوي گريه اش را بگيرد، يکبار آنقدر گريه مي کند که بر روي دامن حسين بيهوش مي شود و حسين عليه السلام با صحبتهاي خود زينب را آرام مي کند. «لا يذهبن حلمک الشيطان؛ خواهر عزيزم! مبادا هوس شيطاني بر تو مسلط بشود و حلم را از تو بربايد، صبر و تحمل را از تو بربايد» (بحارالانوار، ج 45، صفحه 2 و ارشاد شيخ مفيد، صفحه 232 و اعلام الوري ، صفحه 236).
وقتي حسين (ع) به زينب (س) مي فرمايد که چرا اين طور مي کني، مگر تو شاهد و ناظر وفات جدم نبودي؟ جد من از من بهتر بود، پدر ما از ما بهتر بود، برادر همين طور، مادر همين طور، زينب با حسين (ع) اين چنين صحبت مي کند: برادر جان! همه آنها اگر رفتند بالاخره من پناهگاهي غير از تو داشتم، ولي با رفتن تو براي من پناهگاهي باقي نمي ماند. اما همينکه ايام عاشورا سپري مي شود و زينب، حسين عليه السلام را با آن روحيه قوي و نيرومند و با آن دستورالعملها مي بيند، زينب (س) ديگري مي شود که ديگر احدي در مقابل او کوچکترين شخصيتي ندارد.
امام زين العابدين (ع) فرمود: ما دوازده نفر بوديم و تمام ما دوازده نفر را بيک زنجير بسته بودند که يک سر زنجير به بازوي من و سر ديگر آن به بازوي عمه ام زينب بسته بود. مي گويند تاريخ ورود اسرا به شام دوم ماه صفر بوده است. بنابراين بيست و دو روز از اسارت زينب (س) گذشته است، بيست و دو روز رنج متوالي کشيده است که با اين حال او را وارد مجلس يزيد بن معاويه مي کنند، يزيدي که کاخ اخضر او يعني کاخ سبزي که معاويه در شام ساخته بود، آنچنان بارگاه مجللي بود که هر کس با ديدن آن بارگاه و آن خدم و حشم و طنطنه و دبدبه، خودش را مي باخت. بعضي نوشته اند که افراد مي بايست از هفت تالار مي گذشتند تا به آن تالار آخري مي رسيدند که يزيد روي تخت مزين و مرصعي نشسته بود و تمام اعيان و اشراف و اعاظم سفراي کشورهاي خارجي نيز روي کرسيهاي طلا يا نقره نشسته بودند. در چنين شرايطي اين اسراء را وارد مي کنند و همين زينب (س) اسير رنج ديده و رنج کشيده، در همان محضر چنان موجي در روحش پيدا شد و چنان موجي در جمعيت ايجاد کرد که يزيد معروف به فصاحت و بلاغت را لال کرد. يزيد شعرهاي ابن زبعري را با خودش مي خواند و به چنين موقعيتي که نصيبش شده است افتخار مي کند. زينب فريادش بلند مي شود:
«شمخت بانفک»! «اظننت يا يزيد حيث اخذت علينا اقطار الارض و آفاق السماء فاصبحنا نساق کما تساق الاساري ان بنا علي الله هوانا و بک عليه کرامه» ؟ (بحار الانوار، جلد 45، صفحه 133 و مقتل الحسين، مقرم، صفحه 462 و اللهوف، صفحه 76)، اي يزيد! خيلي باد به دماغت انداخته اي تو خيال مي کني اينکه امروز ما را اسير کرده اي و تمام اقطار زمين را بر ما گرفته اي، و ما در مشت نوکرهاي تو هستيم، يک نعمت و موهبتي از طرف خداوند بر تو است؟! به خدا قسم تو الان در نظر من بسيار کوچک و حقير و بسيار پست هستي، و من براي تو يک ذره شخصيت قائل نيستم.
ببينيد اينها مردمي هستند که بجز ايمان و شخصيت روحي و معنوي همه چيزشان را از دست داده اند. آن وقت شما توقع نداريد که يک همچون شخصيتي مانند شخصيت زينب (س) چنين حماسه اي بيافريند و در شام انقلاب به وجود بياورد؟ همان طور که انقلاب هم به وجود آورد. يزيد مجبور شد در همان شام روش خودش را عوض بکند و محترمانه اسراء را به مدينه بفرستد، بعد تبري بکند و بگويد خدا لعنت کند ابن زياد را، من چنان دستوري نداده بودم، او از پيش خود اين کار را کرد. چه کسي اين کار را کرد؟ زينب (س) چنين کاري را کرد. در آخر جمله هايش اينطور فرمود: «يا يزيد کد کيدک واسع سعيک ناصب جهدک فوالله لا تمحو ذکرنا و لا تميت وحينا» (بحار الانوار، جلد 45، صفحه 135 و اللهوف، صفحه 77). زينب عليهاسلام به کسي که مردم با هزار ترس و لرز به او يا اميرالمؤمنين مي گفتند، خطاب مي کند که يا يزيد به تو مي گويم، هر حقه اي که مي خواهي بزن و هرکاري که مي تواني انجام بده، اما يقين داشته باش که اگر مي خواهي نام ما را در دنيا محو بکني، نام ما محو شدني نيست، آنکه محو و نابود مي شود تو هستي
چنان خطبه اي در آن مجلس خواند که يزيد لال و ساکت باقي ماند و خشم سراسر وجود آن مرد شقي و لعين را فرا گرفت و براي اينکه دل زينب (س) را آتش بزند و زبان او را ساکت کند و براي اينکه زينب منقلب بشود، دست به يک عمل ناجوانمردانه زد، با عصاي خيزران خود به لب و دندان اباعبدالله (ع) اشاره کرد.
 
حضرت زينب (س) پرستار نهضت وانقلاب حسينى
 در سال پنجم جمادي الاول سال ششم هجرت در شهر مدينه ، در خانه حضرت علي (ع) دختري بدنيا آمد که سالها بعد در تغيير مسير تاريخ بشريت نقشي عظيم ايفا کرد. زينب (س) از مادري چون فاطمه زهرا (س) متولد شد و در دامان  آن بانوي بزرگ اسلام و پيامبر اسلام (ص) و حضرت علي (ع) پرورش يافت. يكي از سيره هاي عملي زندگي اين بانوي الهي، پرستاري و دست گيري از حال بيماران و درماندگان بود. اتفاقات سختي كه در طول حيات سراسر مرارت بار ايشان رخ داد،همچون بيماري مادر بزرگوارشان، ضربت خوردن پدر، مسموميت برادر و بالاخره حادثه بزرگ كربلا، زينب را به عنوان الگوي پرستاران معرفي كرد و سالروز ولادتش، به عنوان روز پرستار برگزيده شد.
ايشان پرستار بزرگ  كربلا بود اما آيا فقط پرستار بود ؟ ايشان  علاوه بر پرستاري ومراقبت از حضرت امام سجاد (ع) که درروز عاشورا به شدت بيمار بود ، تقويت روحيه مجروحان و خانواده شهيدان، رسيدگي به بازماندگان و كمك به اطفال را نيز بر عهده داشت .واينها کوچکترين مسئوليت حضرت زينب (س) بود .
با وجود اينکه مي دانيم پرستاري يک وظيفه سنگين وارزشمندي است اما وظيفه حضرت زينب تنها پرستاري از بيماران واطفال و... نبود بلکه وظيفه اصلي يا به عبارتي پرستاري اصلي حضرت زينب همان نهضت خونين کربلا بود ، که اگر نبود زينب ، خون سالار شهيدان وياران باوفاي ايشان پايمال مي شد .
روز دوازدهم محرم کاروان اسيران به کوفه رسيد شهر در حالتي عجيب وغير عادي بسر مي برد . شايعات گوناگون در ميان مردم رواج داشت وهر دسته به گونه اي خاص درباره کربلا سخن مي گفتند .
ورود کاروان آن هم با آن وضع رقت انگيز کوفه را منقلب وپريشان ساخت .
عظمت فاجعه کربلا وجنايت شومي که بوقوع پيوسته بود موجب شد که همه کساني که شاهد منظره ورود کاروان اسيران بودند گريه کنند زيرا بيشتر مردم يا در جنگ بر ضد حسين (ع) ويارانش مستقيماً شرکت داشتند ويا آنکه با فرصت طلبي وسکوت خويش بر آن جنايت صحه گذارده بودند .
زينب کبري (س) با ديدن اشکهاي آن مردم پيمان شکن با خشم بسيار روي به آن جماعت کرد وفرمود :
« حمد وستايش بي پايان بر خداوند متعال ودرود بر روان پاک محمد (ص) وخاندان نبوت ! اي مردم کوفه واي پيروان مکر وحيله . اي کساني که با نامه هاي خود ما را بسوي خويش خوانديد ولي چون ما بسوي شما آمديم پيمان خويش را زير پا گذاشتيد وبا دشمنان ما هم پيمان شديد .
اکنون شما را مي بينم که بر سرنوشت ما ميگرييددر حاليکه اين مصيبت بزرگ را بادست خودتان فراهم کرديد .
داستان شما همچون زني است که رشته ها را با دقت مي تابيد وبعد با دست خود آنها را باز ميکرد وزحمات خويش را بر باد ميداد .
در ميان شما هيچ چيز جز مکر وحيله نيست زيرا که پيمان خود را با ما شکستيد وبا خدعه وفريب هر زمان برنگي ديگر درميآييد . همچون بوقلمون که هر زمان برنگي ديگر جلوه گري ميکند .
گاه ادعاي چيزي را مي کنيد که نداريد ، زماني چون بردگان زر خريد راه تملق وچاپلوسي پيش ميگيريد وزماني چون دشمنان کينه جو در کمين انتقام مي نشينيد .
شما همچون آن ابر سياه وکم باران ويا گياه وعلفي که بر روي سرگين ميرويد ظاهري دلفريب داريد در حالي که باطن شما تو خالي ومهمل است .
شما براي آينده خود ذخاير زشتي پس انداز کرديد مطمئن باشيد خشم وغضب الهي در انتظار شماست .
شما در کشتن برادران وپشتيبانان ما با جنايتکاران همکاري ميکنيد واکنون چاپلوسانه بر مصيبت ما ميگرييد.
سوگند بخدا که بايد گريه کنيدبر احوال زار خود ، زيرا که اين حتک حرمت وعداوت با خاندان پيامبر را بهيچ وسيله نميتوان جبران نمائيد .
شما کسي را کشتيد که راهبر راستين زندگي شما بود . دست شما به خون فرزندان وبرگزيدگان رسول خدا آغشته است . شما آل عصمت وطهارت را که نمونه هائي بزرگ از تقوي وفضيلت هستند به اسارت درآورديد وبه علت همين اعمال زشت در نزد همه کس رسوا خواهيد بود وعذاب وقصاص آخرت در انتظار شماست .
هرگز تصور نکنيد که تأخير در عذاب موجب فراموشي اعمال شماست . نه هرگز اينطور نيست زيرا که خداي قهار هميشه مراقب گناهکاران ورسوايان است »
سخنان زينب (س) مرد کوفه را در وحشت فرو برد مخصوصاً آنکه او در پايان خطابه خويش فرمود :
 مردم کوفه مردان شما عزيزان ما را مي کشند آنگاه زنان شما گريه وزاري ميکنند خداوند روز قيامت بين ما وشما قضاوت خواهد کرد .
واين سخنان جاودان زينب (س) سرزنش وملامت همه مردم زبون وبي اراده اي است که با ظالمان همکاري ميکنند ويا با سکوت  خويش ظلم را ياري ميدهند وسپس ابلهانه به گريه وزاري مي نشينند واميد رستگاري دارند ....
 ... به بركت اين بانوى بزرگوار و قيام مباركش، هم‏چنان پرچمهاي خونين عاشورا به نشانه روز انتقام مظلوم از ظالم، در سراسر جهان افراشته مى‏شود زيرا زينب كبرى (س) بود كه پيام ‏خونين حضرت اباعبدالله الحسين (ع) را به تمام نسل‏ها و عصرها رساند.
در خاتمه شايسته است از پرستاران فداكار و بي توقعي ياد كنيم كه همواره از مهرباني  و دلسوزيشان بهره مند بوده ايم، به مادراني كه همواره در زندگي  شير زناني همچون زينب (س)  را براي خود الگو قرار داده  تا دررويارويي با مصائب و دشواريهاي زندگي مرهمي بر دلهاي مجروحمان گذارند.
هر کس يک شبانه روز از بيماري پرستاري کند ، خداوند او را با ابراهيم خليل محشور مي کند .
پيامبر اکرم (ص)

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]