يكي از آن مواقع حساس وقتي است كه شمر از هم طائفهگي خود با ام البنين سوءاستفاده كرد و خواست با دادن امان نامه عبيدالله به فرزندان ام البنين بر زخم دل عزيززهرا نمك بپاشد ولي اين جا عباس غيرت و مردانگي خود را به نمايش گذاشت و نه تنهااز امان نامه او خوشحال نشد، كه حتي از او خشمگين شد و فرمود:
«تبت يداك ولعن ماجئتنا به من امانك يا عدو الله أتأمرنا أن نترك أخانا وسيّدناالحسين بن فاطمة: وندخل في طاعة اللعناء وأولاد اللعناء؟!؛ دستانت بريده باد ولعنت برا´ن اماني كه براي ما آوردهاي! اي دشمن خدا! به ما پيشنهاد ميكني كه برادر
و آقاي خود حسين فرزند فاطمه3 را رها كنيم ودر تحت فرمان ملعونين وفرزندانملعونين درا´ئيم.»
ويكي ديگر از حساسترين لحظاتي كه عباس با سخنان خود بر قوت دل برادرشحسين افزود، شب عاشورا بود كه بعد از خطبة ابي عبدالله(ع) به نمايندگي از اهل بيت،امام را مخاطب ساخت و عرض كرد:
«هرگز تو را ترك نخواهيم كرد. آيا پس از تو زنده بمانيم؟ خداوند هرگز چنين روزي رانياورد»
«تبت يداك ولعن ماجئتنا به من امانك يا عدو الله أتأمرنا أن نترك أخانا وسيّدناالحسين بن فاطمة: وندخل في طاعة اللعناء وأولاد اللعناء؟!؛ دستانت بريده باد ولعنت برا´ن اماني كه براي ما آوردهاي! اي دشمن خدا! به ما پيشنهاد ميكني كه برادر
و آقاي خود حسين فرزند فاطمه3 را رها كنيم ودر تحت فرمان ملعونين وفرزندانملعونين درا´ئيم.»
ويكي ديگر از حساسترين لحظاتي كه عباس با سخنان خود بر قوت دل برادرشحسين افزود، شب عاشورا بود كه بعد از خطبة ابي عبدالله(ع) به نمايندگي از اهل بيت،امام را مخاطب ساخت و عرض كرد:
«هرگز تو را ترك نخواهيم كرد. آيا پس از تو زنده بمانيم؟ خداوند هرگز چنين روزي رانياورد»