علی اصغر شهادت بدون نغمه شهادت حضرت علي اصغر(ع) به نقل از کتاب شرح شمع- - -

امام عليه السلام چرخي در ميدان كارزار زدند و به محل استقرارشان(تل زينبيه) برگشتند. نيزه غريبي بر زمين زدند و با صوت حيدري فرياد بر آوردند: آيا كسي هست از حرم رسول خدا(ص) دفاع كند؟ آيا خداپرستي در ميان شما هست كه درباره ظلمي كه بر ما رفته است، از خدا بترسد؟...
زنان حرم وقتي فرياد استغاثه حضرت را شنيدند، صدا به شيون و گريه بلند كردند.
بعضي نوشته اند در اين لحظه طفل شيرخوار سيدالشهدا(ع) خود را از گهواره بيرون انداخت و سبب شد همه خيام به ضجه و ناله بپردازند.
امام به خيمه گاه برگشتند و هنگام وداع دوم فرمودند: فرزند شير خواره ام را بدهيد تا با او وداع نمايم. از شدت عطش طفل ديگر رمقي نداشت و همانند ماهي از آب بيرون افتاده، دهان را باز مي كرد و مي بست. امام عبا بر دوش افكندند و عمامه بر سر گذاشتند. سوار ناقه شده به سمت ميدان رزم رفتند.
حميد بن مسلم نقل مي كند: «ما تصور كرديم حسين(ع) قرآن آورده تا ما را به قرآن قسم دهد.» وقتي مقابل سپاه ايستادند و عبا را كنار زدند، همه ديدند امام حسين(ع) طفل شير خواره اش را بر روي دست گرفته و فرمودند: «اي مردم اگر به من رحم نمي كنيد، به اين شير خواره ترحم كنيد، مگر نمي بينيد از شدت عطش همانند ماهي تلظّي مي كند؟» سيد الشهدا(ع) سخن مي گفتند.
عمَر سعد رو به حرمله كرد و گفت: چرا پاسخ حسين را نمي دهي؟ حرمله بن كاهل اسدي تيري رها نمود كه گوش تا گوش گلوي علي اصغر را در سينه امام حسين(ع) بريد.
امام دست خود را از خون گلوي علي اصغر پر كرده و به آسمان پاشيدند و فرمودند: «خدايا تو خود حكم نما بين ما و مردمي كه ما را دعوت نمودند تا ما را ياري كنند و اكنون ما را مي كشند.» در اين حال هاتفي بين زمين و آسمان ندا داد: «حسين! علي اصغر را به ما واگذار كه در بهشت براي او دايه اي قرار داده ايم.»

شرح شمع: صفحه 216

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]