1 . عباس بن علي بن ابيطالب: وي كه بعدها نسل و نوادگانش او را سقّاميناميدند، مردي زيباچهره و بلند قامت بود كه وقتي سوار اسب ميشد،پايش به زمين ميرسيد. عباس پرچمدار سپاه امام حسين ـ عليه السلام ـ بود وآنچنان كه امام باقر ـ عليه السلام ـ فرموده است قاتلان وي زيد بن رقاد جَبنّي وحكيم بن طفيل سِنْبسي از قبيله طي بودند. وي زمان شهادت 34 سالداشت.
شيخ مفيد نوشته است: وقتي عباس فراواني كشتههاي ياران امامحسين ـ عليه السلام ـ را ديد، به برادران خود يعني فرزندان امالبنين گفت:پيش برويد تا ببينم كه براي خدا و رسولِ او نصيحت كرديد. پس از آن همراهحسين بن علي به سمت فرات رفتند تا آب بردارند كه سپاه عمر بن سعد مانعآنان شدند. اينجا بود كه يكي از كوفيان تيري انداخت كه به دهان امام حسين ـعليه السلام ـ اصابت كرد. امام با دست خود آن تير را بيرون كشيده، خونش رابه آسمان پرتاب كرد و در حق دشمن نفرين كرد. در اين وقت، دشمن عباس رامحاصره و از امام حسين ـ عليه السلام ـ جدا كردند. عباس يك تنه ميجنگيد تاافتاد. زماني كه افتاد و به دليل جراحات نتوانست حركت كند، زيد بن ورقاء وحكيم بن طفيل او را كشتند. بلاذري در جاي ديگري ميگويد: برخي برآنند كهحرملة بن كاهل اسدي والبي، با كمك گروهي از سپاه، عباس بن علي بنابيطالب را كشته، بدنش را پايمال كردند (و تعاوروه)؛ آن گاه حكيم بن طفيلطائي لباس عباس را از تنش درآورد. همين حرمله تيري هم به امام حسين ـعليه السلام ـ انداخت كه به لباس آن حضرت اصابت كرد. ابوالفرج اصفهاني بهنقل از امام جعفر صادق ـ عليه السلام ـ مينويسد: مادر اين چهار فرزندـ امالبنين ـ به بقيع ميآمد و نالهها و گريههاي سوزناكي سر ميداد؛ به طوري كهمردم اطراف او اجتماع ميكردند؛ حتي مروان بن حكم براي تماشا ميآمد ودر كنار بقيه به ناله و ندبه او گوش فرا ميداد. ابوالفرج خبري هم از قاتل عباسنقل كرده است كه بعدها صورتش سياه شده، ميگفت: اين پس از آني بود كه جواني از بني هاشم را كه روي پيشانيش آثار سجود بوده، به قتل رساند.
2 . جعفر بن علي بن ابيطالب: (فرزند امّ البنين نوزده ساله) توسط هاني بنثُبَيت حضرمي كشته شد. در روايت امام باقر ـ عليه السلام ـ آمده است كهخولي بن يزيد اصبحي، قاتل جعفر بن علي بوده است.
3 . عبدالله بن علي بن ابيطالب: (فرزند امّ البنين و 25 ساله) وي به دست هانيبن ثُبَيت حضرمي كشته شد. بلاذري نيز همين شخص را كشنده عبدالله بنعلي دانسته و افزوده است كه وي سر او را آورده بود.
4 . عثمان بن علي بن ابيطالب: (فرزند امّ البنين). وقتي به ميدان رفت، ابتداخولي بن يزيد تيري به او زد و سپس مردي از طايفه ابان بن دارم او راكشت.مادر هر چهار نفر گذشته، امالبنين عامريه از آل وحيد بود. دينوري بااشاره به اين مطلب مينويسد: اينان از برابر امام حسين ـ عليه السلام ـ عبوركردند (يقونه بوجوههم و نحورهم) و سر و گردن را سپر بلاي او قرار دادند.آنگاه هاني بن ثبيت بر عبدالله حمله كرده او را كشت. آنگاه بر جعفر حملهكرد، او را نيز كشت. [خولي] بن يزيد اصبحي
جهم تيري به عثمان بن علي زد واو را كشت. سپس سر او را از تنش جدا كرده نزد ابن سعد آورد و جايزهخواست. ابن سعد گفت: از اميرت ـ يعني ابن زياد ـ بگير. نوشتهاند: عثمانهمچنان اطراف امام حسين ـ عليه السلام ـ بوده، در دفاع از او ميجنگيد و هرطرف كه امام ميرفت، او هم ميرفت تا كشته شد.
5 . ابوبكر بن علي بن ابيطالب: ابن سعد از قاتل او ياد نكرده، اما دينوري نوشته است كه وي با تير عبدالله بن عقبة الغنويبه شهادت رسيد. ابومخنفخبر كشته شدن وي را آورده اما افزوده است: و قد شُكّ في قَتَله. از امام باقر ـ عليه السلام ـ روايت شده است كه وي به دست مردي از طايفه همدان كشته شد.
6 . محمد اصغر بن علي بن ابيطالب: وي نيز به دست مردي از طايفه ابان بندارم كشته شد. اين خبر از امام باقر ـ عليه السلام ـ روايت شده است.
7 . علي اكبر: (فرزند امليلي و متولّد در زمان عثمان) بن حسين بن علي كهتوسط مرة بن منقذ بن نعمان عبدي [عبدالقيس] كشته شد. ابومخنف، بلاذري و دينوري ميگويند: نخستين كشته از اهل بيت، علي اكبر بود. ابن اعثمنخستين شهيد را از اين خاندان عبدالله بن مسلم بن عقيل دانسته است. ابن سعد مينويسد: مردي از اهل شام، علي اكبر را صدا كرد. مادر علي اكبر، آمنةدختر ابومرة فرزند عروة بن مسعود ثققي بود. مادر آمنه، دختر ابوسفيان بود.اين مرد شامي به جهت خويشي علي اكبر با آلابيسفيان گفت: تو قرابتي بايزيد داري. اگر بخواهي تو را امان ميدهيم؛ هر كجا دوست داشتي ميتوانيبروي. علي اكبر پاسخ داد: لقرابة رسول الله (ص) كانت أولي أن تُرْعَي منقرابة أبيسفيان. آنگاه اين رجز را خواند:
أنا عليُّ بن حُسَين بن علي
نحن و ربّ البيت أولي بالنبيّ
تاللّه لا يَحْكُم فينا ابن الدعّي
أضرب بالسّيف أُحامي عن أبي
تاللّه لا يحكم فينا ابنُ الدّعي
وي سپس به سوي دشمن رفت. (گويا دست كم يك بار حمله كرد و نزد پدرب ازگشت و مجددا حمله كرد. در اين وقت) مردي از عبدالقيس با نام مُرّة بنمنقِذ بن نعمان در حالي كه علي اكبر نزديك پدرش ايستاده بود بر او حمله كردو ضربتي سخت بر وي وارد آورد. امام حسين ـ عليه السلام ـ نزد فرزندشآمد و گفت: قتلوك يا بُنيّ! علي الدنيا بعدك العفا، اي فرزندم تو را كشتند. بعد ازتو خاك بر سر دنيا؛ آنگاه او را به خود چسباند تا آن كه از دنيا رفت. با شهادتعلي اكبر، زينب (س) سراسيمه از خيمه بيرون آمد و فرياد ميزد: وا أُخيّاه!يابن أُخيّاه! وي آمد تا خود را روي جنازه علي اكبر انداخت. امام حسين ـ عليهالسلام ـ دستش را گرفت و او را به خيمه بازگرداند. آنگاه به جواناني كه نزديكش بودند فرمود: برادرتان را برداريد. آنان او را برداشته در برابرخيمهاي كه در مقابلش ميجنگيدند، گذاشتند. مطالب فتوح تا اندازهاي بامنابع ديگر متفاوت است و دشواريهايي دارد. وقتي علي اكبر كه به نقل ويهيجده ساله بوده، به ميدان رفت، امام حسين ـ عليه السلام ـ سر بر آسمان برداشت و گفت: الّلهم أشْهِد علي هؤلاء القوم! فقد برز اليهم غلام أشبه القومخَلقًا و خُلقًا و مَنطقًا برسول اللهّ. علي اكبر به ميدان رفت، جنگيد تا آن كه شاميان از دست او به ناله و فغان آمدند.علي اكبر كه جراحات فراواني برداشتهبود، به سوي پدر بازگشت و اظهار كرد: چندان تشنه است كه نزديك است ازتشنگي بميرد! امام حسين ـ عليه السلامب ـ گريه كرد و فرمود: عزيزم! قدريديگر بجنگ؛ به زودي از دست جدّت سيراب خواهي شد. علي اكبر حمله كردتا كشته شد.
8 . عبداللّه بن الحسن بن علي ـ عليه السلام ـ : مادر وي دختر سليل بن عبدالله(برادر جرير بن عبدالله بجلي) بود. به نقل از امام باقر ـ عليه السلام ـ قاتل ويحرملة بن كاهل اسدي بوده است. ابن اعثم از رجز و شهادت او ياد كرده است:
ان تُنْكروني فأنَا فَرْع الحسن
سِبْطُ النبيّ المصطفي و المؤتمن
9 . جعفر بن حسين بن علي.
10 . ابوبكر بن الحسن بن علي: دو نفر اخير به دست عبدالله بن عُقْبة الغنويكشته شدند. روايت امام باقر ـ عليه السلام ـ در باره ابوبكر بن حسن نيز چنيناست. عُمَري نسّابه، عالم قرن پنجم نوشته است كه ابوبكر كنيه عبدالله بنحسن بوده كه در كربلا كشته شد و خونش در بني غني است و حسين بن علي ـعليه السلام ـ سكينه را به عقد وي درآورده بود.
11 . عبدالله بن حسين: (فرزند رباب دختر امرؤالقيس) توسط حرملهكاهلياز طايفه بنياسد كشته شد. ابن سعد در جاي ديگري در باره عبداللهنوشته است: كودكي از كودكان حسين دويد تا آن كه در دامان امام حسين ـ عليهالسلام ـ نشست؛ در اين وقت مردي تيري انداخت كه به گلوي او اصابت كردو او را كشت. در اين وقت حسين گفت: الّلهم انّ كنْتَ حبسْتَ عنّا النّصر،فاجعَلْ ذلك لما هو خير في العاقبة و انْتَقِم لنا من القوم الظّالمين.
بلاذري هم از عبدالله بن حسين ياد كرده است كه حرملة بن كاهل والبي تيريبر او انداخت و او را كشت. ابومخنف مينويسد: زماني كه حسين بن علينشست (و نتوانست روي پا بايستد و نبرد كند) كودكي به سمت وي آمد وروي زانوي آن حضرت نشست كه گويند عبدالله بن حسين بوده است.ابومخنف ميگويد: عقبة بن بشير اسدي به من گفت: امام باقر ـ عليه السلام ـ بهمن فرمود: يك خون از ما در ميان شما بني اسد هست. من گفتم: خداي شما رارحمت كند، گناه من چيست؟ و آن خون كدام است؟ امام باقر ـ عليه السلام ـفرمود: كودكي از حسين به سوي او آمد و در دامن او نشست؛ در همان حاليكي از شما بنياسد تيري انداخت و او را كشت. امام حسين ـ عليه السلام ـخون را گرفت و وقتي دستش پر شد، آن را به آسمان پرتاب كرد و گفت: خدايااگر نصرت خود را بر ما نفرستادي اين را در جايي كه خير است قرار ده و انتقامما را از ستمكاران بگير.
ابن سعد جاي ديگري از فرزند سه ساله امام حسين ـ عليه السلام ـ ياد ميكندكه در جريان تيرباران عمومي دشمن به سمت امام حسين ـ عليه السلام ـميآمد، و آن گاه كه تيرها از چپ وراست حضرت رد ميشد، تيري به اينكودك اصابت كرد. كسي كه تير زد عقبة بن بشر اسدي بود.
به احتمال آنچه در باره عبدالله بن حسين گفته شده، مربوط به كودكي از امامحسين ـ عليه السلام ـ است كه در برخي از منابع، همان عليّ بن الحسينالاصغر است كه ميان شيعيان به همين نام شهرت دارد. اما نقلي كه در ميانشيعه رايج است، از فتوح ابن اعثم گرفته شده و در مآخذ كهن ديگر نيامدهاست. ابن اعثم مينويسد: در اين وقت براي حسين كسي نماند جز يك بچههفت ساله و بچه شيرخوار ديگر. امام حسين ـ عليه السلام ـ نزديك خيمه آمدو گفت: اين طفل را به من بدهيد تا با او وداع كنم. بچه را گرفت، او را بوسيدو گفت: اي فرزندم! واي بر اين مردم، وقتي كه در قيامت، خصم آنان محمدباشد. در اين وقت تيري زدند كه به گلوي علي اصغر خورد. امام حسين ـ عليهالسلام ـ از اسب پايين آمد؛ با شمشير خود جايي را حفر كرده، بر او نمازخواند و دفنش كرد. بعد ايستاد و اشعاري خواند كه هفده بيت است! يعقوبياشارهاي اجمالي به اين رخداد دارد. وي مينويسد: طفلي را كه همان ساعتمتولد شده بود! به دست امام حسين ـ عليه السلام ـ دادند تا در گوش او اذانبگويد. در همان حال تيري آمد و در گلوي آن بچه فرو رفت. امام حسين ـ عليهالسلام ـ تير را درآورد و گفت: واللّه لانت أكرم علي اللّه من النّاقة. به خداسوگند ارزش تو از ناقه (صالح) بيشتر است. در ارشاد شيخ مفيد در اين بارهمطلبي نيامده است. عمري نسابه، عالم علوي نسب شناس قرن پنجم هجري نيز دو علي براي امام حسين ـ عليه السلام ـ ميشناسد. علي اكبر كه در طف بهشهادت رسيد و علي اصغريعني امام سجاد ـ عليه السلام ـ كه زنده ماند.
به هر روي، اين كه عبدالله بن الحسين، يعني همان كه به گفته مورخان در دامان پدر در كربلا توسط حرمله تير خورد و به شهادت رسيد، همان علي اصغرباشد، كاملا محتمل است؛ به ويژه كه نامگذاري به «علي» بيش از آن كه نام كودك باشد، براي تيمّن و تبرّك به نام جدشان بود كه براي فرزندان بكارميرفت و همزمان ميتوانست نام عبدالله را نيز داشته باشد. البته اين يك احتمال است. شيخ مفيد از عبدالله بن حسن بن علي ياد كرده است كه در وقتتنهايي امام حسين ـ عليه السلام ـ به سوي آن حضرت دويد. امام حسين ـ عليهالسلام ـ از زينب (س) خواست تا او را نگاه دارد؛ اما كودك گفت كه از عمويشجدا نميشود. وقتي ابجر بن كعب خواست شمشيري به امام بزند، كودكدستش را بالا آورد. شمشير به دستش خورده، قطع شده و به پوست آويزانشد. اين روايت در لهوف نيز آمده و در تصريح شده است كه حرملة او را كه دردامان عمويش نشسته بود، با تير زد. در زيارت ناحيه مقدسه هم آمده است: السلام علي عبداللّه بن الحسن الزّكي لعن الله قاتله و راميه حَرْملة بن كاهلالاسدي. آيا ممكن است عبدالله بن حسين، همان عبدالله بن حسن باشد؟ دررساله فضيل رسان ـ از اصحاب امام باقر و صادق 8 ـ كه فهرست شهدايكربلاست از عبدالله بن الحسين و عبدالله بن الحسن هر دو ياد شده است.
12 . قاسم بن حسن: وي توسط سعيد بن عمرو ازْدي كشته شد. ابن سعدمينويسد: اين بچه در حالي كه پيراهني پوشيده بود و كفشي بر پا داشت كه بند لنگه چپ آن پاره شده و به پايش آويزان بود، به ميدان آمد. عمرو بن سعيدازدي[!] بر او ضربتي زد كه وي افتاد و در همان حال عمويش را صدا زد. امامحسين ـ عليه السلام ـ بر عمرو حمله كرد و عمرو كه دستش را بالا آورده بودتا از خود دفاع كند، دستش از مرفق قطع شد. در اين بين، كوفيان براي نجاتعمرو هجوم آوردند كه در اثر اين هجوم و فشار عمرو زير دست و پاي اسبانكشته شد. امام حسين ـ عليه السلام ـ بالاي سر قاسم ايستاد و گفت: عزّ عليعمِّك أن تدعوه فلايُجيبك، أو يُجيبك فلا يَنْفعك. بر عمويت دشوار است كهاو صدا بزني و نتواند پاسخت را بدهد، يا اگر پاسخ دهد، سودي براي تونداشته باشد. آن گاه امام حسين ـ عليه السلام ـ دستور داد تا قاسم را به خيمهآورده، نزد بدن علي اكبر گذاشتند. ابومخنف گزارش شهادت قاسم را از زبانحُمَيد بن مُسلم اَزْدي، مفصّلتر آورده است: نوجواني به ميدان آمد، صورتشچون ماه؛ در دستش شمشير، پيراهن بر تن و كفشي كه بند تاي چپش باز بود،بر پا داشت. عمرو بن سعد بن نفيل گفت: من به او حمله ميكنم. حُمَيد گويد:به او گفتم: سبحان الله! چرا تو؛ كساني هستند كه از تو كفايت ميكنند.
گفت: بهخدا به او حمله ميكنم. وي حمله كرده، شمشيري بر سر آن نوجوان نواخت.غلام با صورت به زمين افتاد و عمويش را صدا كرد. حسين مانند شيري خودرا بالين او رساند. آن حضرت ضربتي حواله عمرو كرد و زماني كه عمرودستش را جلوي شمشير گرفت، از مرفق قطع شد. فريادي كشيد و كوفيانآمدند تا او را از دست امام حسين ـ عليه السلام ـ نجات دهند كه در آن حيص وبيص زير پاي اسبان كشته شد. حسين بالين آن نوجوان آمد، در حالي كهپاهايش را تكان ميداد و روي زمين ميكشيد. امام حسين ـ عليه السلام ـ گفت:دور باشند از رحمت خدا مردماني كه تو را كشتند. در قيامت كسي جز جدّ توخصم آنان نخواهد بود. بعد گفت: عزّ واللّه علي عمّك أن تدعوه فلايُجيبك أويُجيبك ثم لايَنفعك. آن گاه وي را در بغل گرفت و سينه او را به سينهاشچسباند. سپس وي را آورد و نزد فرزندش علي اكبر و ديگر كشتههايي كه ازاهل بيتش در آنجا بودند، گذاشت. پرسيدم: اين نوجوان كه بود؟ گفتند: قاسمبن حسن بن علي بن ابيطالب.
13 . عون بن عبدالله بن جعفر: توسط عبدالله بن قُطْبة الطائي كشته شد.بلاذري هم ميگويد كه عون توسط عبدالله بن قطبه كشته شد. دينوري از عدي [عون] ابن عبدالله بن جعفر
ج ياد كرده كه به دست عمرو بن نهشل كشته شدهاست.مادر عون بنا به نقلي «جمّانه» دختر مسيب بن نجبه فزاري و بنا به نقلديگر، زينب دختر علي بن ابيطالب ـ عليه السلام ـ بوده است.
14 . محمد بن عبدالله بن جعفر: توسط عامر بن نهشل تميمي كشته شد.
ابن سعد ميگويد: دو فرزند عبدالله بن جعفر به همسر عبدالله بن قطبة الطائيپناه بردند، در حالي كه بالغ نبودند. عمر بن سعد اعلام كرده بود: هر كس سريبياورد هزار درهم خواهد گرفت. عبدالله بن قطبه به منزل رفت. همسرش بهاو گفت: دو كودك به ما پناه آوردهاند، دوست داري منت بر آنان بگذاري و آنانرا به مدينه به خانوادهشان بسپاري؟ گفت: آري به من نشانشان ده. وقتي آنان راديد، سرشان را از تنشان جدا كرد و سرها را نزد عبيدالله برد كه چيزي به اونداد (و به روايت بلاذري حتي دستور ويران كردن خانهاش را هم داد!) اينهمان حكايتي است كه شيخ صدوق براي فرزندان مسلم بن عقيل روايت كردهاست. بلاذري هم به روايتي ديگر به اختصار در دو سطر خبر اين دو كودك راكه آنان را از عبدالله بن جعفر دانسته، مانند آنچه را كه ابن سعد آورده، گزارشكرده است.
15 . مسلم بن عقيل بن ابيطالب: نماينده امام حسين ـ عليه السلام ـ در كوفه كهبه دستور عبيدالله بن زياد در هشتم ذي حجه سال 60 كشته شد.
16 . جعفر بن عقيل: توسط بشر بن حَوَط همداني يا عروة بن عبدالله خثعميكشته شد. بلاذري نفر دوم را قاتل جعفر دانسته، و دينوري هم مينويسد:عبدالله بن عروه خثعمي با تيري او را كشت. روايت امام باقر ـ عليه السلام ـ نيز چنين است.
17 . عبدالرحمان بن عقيل توسط عثمان بن خالد بن اسير جهني و بِشْر [بشير] بن حَوَط قايضي
ج كشته شد. در انساب نام قاتل، نشر بن شوط عثماني ضبطشده است!
18 . عبدالله اكبر بن عقيل به دست عمرو بن صبح الصّدائي كشته شد. مدائنيقاتل او را عثمان بن خالد جهني و مردي از همدان دانسته است.
19 . عبدالله بن مسلم بن عقيل: توسط عمرو بن صبح (صبيح) الصّدائي يا اسيدبن مالك حضرمي كشته شد. اين سخن ابن سعد است. در حالي كه بلاذري ودينوري نوشتهاند: عمرو بن صبيح الصيداوي (به تفاوت نام پدر و لقب اوتوجه كنيد) او را با تير زد و پس از آن مردم كوفه بر سر عبدالله ريخته وي راكشتند.
ابومخنف پس از خبر شهادت علي اكبر مينويسد: عمرو بن صبيح صدائيعبدالله بن مسلم را با تير زد، به گونهاي كه دستش با تير به صورتش چسبيد.پس از آن تير ديگري بر قلب او زد. بلاذري از رقاد الجنبي ياد كرده است كهبعدها ميگفت: يكي از جوانان آل حسين را چنان تيري زدم كه همان طور كهدستش روي صورتش بود، دستش به صورتش چسبيد؛ و پس از بيرون كشيدهشدن تير، هنوز نوك تير يعني پيكان آن در صورتش باقي مانده بود.
20 . محمد بن ابيسعيد بن عقيل توسط لَقيط بن ياسر جُهَني كشته شد.دينوري نام او را محمد بن عقيل بن ابيطالب ياد ميكند كه لقيط بن ناشرجُهَني با تير او را كشته است.
21 . مردي از آل ابولهب و طبعا هاشمي كه نامش روشن نشد.
22 . ابوالهيّاج از نوادگان ابوسفيان بنحارث بنعبدالمطّلب كه شاعر هم بودهدر كربلا به شهادت رسيده است.
23 . سليمان غلام آزاد شده امام حسين ـ عليه السلام ـ كه به دست سليمان بنعوف حضرمي كشته شد. پيش از اين گذشت كه وي حامل نامه امام به شيعيانبصره بود، و در آنجا به دستور ابن زياد كشته شد.
24 . مَنْجح (يا مُنْجح) غلام آزاد شده امام حسين ـ عليه السلام ـ .
25 . عبدالله بن بُقْطر برادر رضاعي امام حسين ـ عليه السلام ـ كه در كوفه ازفراز قصر به پايين افكنده شد و به شهادت رسيد.
تا اينجا نام افرادي بود كه ابن سعد ياد كرده بود. اما برخي نامهاي ديگر:
26 . عبيدالله بن عبدالله بن جعفر: ابوالفرج اصفهاني به نقل از نسابه معروفيحيي بن حسن علوي ميگويد: وي نيز در طف همراه امام حسين ـ عليها السلام ـ به شهادت رسيد.
27 . محمد بن مسلم بن عقيل: بنا به روايت ابوالفرج، به نقل از امام باقر ـ عليهالسلام ـ قاتل وي ابوجرهم اَزْدي و لقيط بن اياس جهنيبودهاند.
28 . علي بن عقيل بن ابيطالب: ابوالفرج روايتي در باره شهادت وي در كربلاآورده است. وي در جاي ديگري، به نقل از محمد بن علي بن حمزه، خبري درباره كشته شدن ابراهيم بن علي بن ابيطالب در كربلا آورده و افزوده است كهدر هيچ كتاب نسبي يادي از او نيافته است.
29 . عبيدالله بن علي بن ابيطالب: خليفة بن خياط به نقل از «ابوالحسن»آورده است كه وي با امام حسين ـ عليه السلام ـ در كربلا شهيد شد. مادر وي،رباب دختر امريء القيس بوده است. گفته شده است كه اين سخن خطاست؛زيرا وي در يوم المذار به دست اصحاب مختار كشته شد!
30 . ابوبكر بن القاسم بن حسين بن علي: خليفة بن خياط وي را نيز در جملهكشتگان كربلا دانسته است.
ابن اعثم ضمن ياد از اسامي شهداي از اهل بيت، و بيان ترتيب شهادت آنان،براي هر كدام رجزي آورده و از اين حيث، از بقيه منابع ممتاز است. اين اشعاربيشتر در معرفي نسب و خاندان آنان و نيز در باره امام حسين ـ عليه السلام ـ وشخصيت آن حضرت است. احتمال دارد كه دست كم، برخي از اين رجزها،مربوط به زماني بعد از حادثه كربلا باشد كه به متون تاريخي متصل شده است