دل ز جفا مي سوزد قلب خدا مي سوزد پور رضا مي سوزد واي
چون شده عطشان بي کس و نالان
آروم دل عزيز فاطمه کوثر امام رضا
شاه غريب ديار کاظمين کشته ي زهر جفا
ابن الرضا غريب آقام
کف مي زنند پايکوبان آه مي کشد او از جان جان مي دهد او گريان واي
حجره ي غمها مقتل مولا
از اثر زهر جفا مي رود نور ديده ي تر
بردل غمين او آتش زده خنده هاي همسر
ابن الرضا غريب آقام
ناله ي او تا افلاک با دل از غصه چاک پا مي کشد او بر خاک واي
نوحه ي زهرا آه و واويلا
جرعه ي آبي به او نمي دهند واي از اين جسارت
در عزاي او به سينه مي زند فاطمه به جنت
ابن الرضا غريب آقام
رضا تاجیک