فاطمه الزهرا کوچه بدون نغمه ضريح گمشدهیوسف رحیمی

عمريست با عنايت تو گريه مي کنم
تنها به قصد قربت تو گريه مي کنم

عمريست پاي بيرق مشکي روضه ها
در سايه سار رحمت تو گريه مي کنم

گاهي ستاره مي شوم و تا سپيده دم
در آسمان غربت تو گريه مي کنم

قبرت که نيست دلخوشم از اينکه لاأقل
پايين پاي هيئت تو گريه مي کنم

آه اي ضريح گمشده ! بانوي بي نشان !
در حسرت زيارت تو گريه مي کنم

تا صبح در حوالي دلتنگي بقيع
با بوي ياس تربت تو گريه مي کنم

تا آسمان سرخ اُحد پا به پاي اشک
هرشب به رسم عادت تو گريه مي کنم

گاهي به ياد هق هق آن پلک نيمه جان
در سوگ بي نهايت تو گريه مي کنم

گاهي کنار روضه ات از دست مي روم
از بسکه در مصيبت تو گريه مي کنم

از ابتداي مرثيه هايت قدم قدم
تا کوچة شهادت تو گريه مي کنم

يوسف رحيمي

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]