« واي؛مرو مادر مرو2 »
در بسترت شرمنده اي دل را زريشه کنده اي
پلکي بزن آهي بکش تا من بدانم زنده اي
***
قلبم پر از خواهش شده بي صبر و آرامش شده
مادر بگو از چه کفن زير سرت بالش شده
***
مادر ضريح زلف تو بوده مرا دارالشفاء
وا کن گره از معجرت تا که شوم حاجت روا
***
با صورت نيلوفري بي تاب حال حيدري
همسايه ها را گفته ام الحمدلله بهتري
***
بي خود دلم خوش کرده ام گويا که تو تب کرده اي
روي مهت را مخفي از چشمان زينب کرده اي
***
از ديشبت بدتر شدي در بسترت پرپر شدي
خاکم به سر گويا که از ديشب تو لاغرتر شدي
رضا تاجيک