علی الرضا زیارت ، ولادت بدون نغمه عاشق کبوتر است که هر بار مي پردعلیرضا لک

عاشق هميشه پر شده از اتفاقها

يک چشم وصل و چشم دگر در فراقها

عاشق کبوتر است که هر بار مي پرد

پرواز مي کند به فراسوي طاقها

شبهاي عشق دلهره هاي رسيدن اند

مهتابي اند گاه و گهي در محاقها

تاب و تب هميشگي عشق ارثي است ...

از روز اول و ازل اشتياقها

مشتاق چشم هاي تو هستم امام عشق !

اي آتش نشسته به جان چراغها

 

 توحيد من به حصن حصين ولايتت

 

اي شرط عشق هستي عشق از عنايتت

 

 باران زد و بهانه ماها رديف شد

 

سقفي براي بي سرو پاها رديف شد

پشت در سخاوت سبز ضريح تو

زيباترين اميد گداها رديف شد

با لهجه قنوت نگاهت يکي يکي

زنجيره بلند دعاها رديف شد

شاعر نشست قافيه را تا سحر کشيد

وقتي که مهر ناب شماها رديف شد

يک بار آمديم زيارت وَ کارمان

تا روز حشر تا به کجاها رديف شد  

 

آه اي نگاه دائمي ات در نگاه من

 

سلطان شرق و غرب دلم اي پناه من !

 

اي چشم آب مات شکوه زلالي ات

خورشيد و ماه عاطفه لايزالي ات

طعم بلند بنده شدن را چشيده است

هرکس گرفت آبروي از ليالي ات

صدها هزار نوح و سليمان نشسته اند

بر جزر و مد عرش نشينان قالي ات

صدها هزار شب شد و يکبار هم نخورد

چشم ستاره اي به شبستان خالي ات

مهريه تمام عروسان شهر ما

پرپر شود براي وداع وصالي ات

 

 اي رافت مداوم محسوس يا رضا

 

شاهنشه هميشگي طوس يا رضا  

 

با تو هواي دست و قلم فرق مي کند

 

بي تابي و تلاطم غم فرق مي کند

وقتي که از حريم تو پايم اجازه خواست

حال دلم قدم به قدم فرق مي کند

تو بي دريغ زخم مرا مي دهي شفا

من پر زنم و يا نزنم فرق مي کند ؟

تا چشم کار مي کند اينجا شکسته دل

دل با دل شکسته چه کم فرق مي کند !

با ياد کربلا و زيارات مادرت

جمعه سحر هواي حرم فرق مي کند 

 

گفتيد کربلا و دلم بي شکيب رفت

تا گريه ي روايت ابن شبيب رفت

 

اين شعر ناب از عليرضا لک تقديم همه اونايي که دلشون ضريح امام رضاست

 

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]