علی المرتضی عید غدیر ، ولادت بدون نغمه آغوش باز حق تعالیاحسان نرگسی ، ایمان کریمی

علی را مدح باید کرد با الفاظ ربانی
همانطوری که مدحش می‌کند جبریل روحانی

علی شاهی‌ست که ما شاعران بی هنر او را
تنزّل داده‌ایم اندازه‌ی صحنی و ایوانی

خداوند عوالم در بلندایش غزل گفته
و جبرائیل بهرش می‌کند هرشب ثناخوانی

به دنیا پا نهاد و بعد از آن با نسل پاک او
جهانِ غرق ظلمت گشت پرنور و چراغانی

پیمبر چشم می‌چرخاند و می‌فرمود: حیدر کو؟
میان معرکه، در لحظه‌های سخت و بحرانی

علی مردی‌ست که آغوش باز حق تعالی بود
چگونه دست او را بست، آن بی بتّه‌ی ثانی؟!

علی آن حاکمی که تخت شاهی را نمی‌خواهد
نخواهد خورد قدری از غذای چرب و اعیانی

اگرچه ناسزا می‌گفت حیدر را، زن بیوه
ولی مولا برایش نان و خُرما برد پنهانی ...

زبانم الکن است و ناتوانم مدحت او را
غزل ظرف بزرگی نیست ای شاعر، تو می‌دانی _

_ "غزل لطف خداوند است" بهر مدح او اما
برای مدح خاک پاش هم گفتند دیوانی

به نامت یاعلی یک چند بیتی خط خطی کردم
تو هم از روسیاه خانه‌ات رو بر نگردانی

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]