حجت المهدی ، فاطمه الزهرا فراق و وصال زمزمه کجای صحرا خیمه داری(ویژه فاطمیه)عبدالله باقری

یابن الحسن عزیز زهرا
یه گوشه چشمی یابن طاها
به ما و این همه / تمنّا
تا کِی اسیر غصّه باشیم
نشه بیای و ما نباشیم
کاری کن از فراق / رها شیم
من غرقِ آهم -*- ولی میدونم
حواست هست به من و به تموم دردام
چشات و بستی -*- روی بدی هام
خودت من و صدا زدی اگر که اینجام

 

کجای صحرا خیمه داری؟
چه میکنی با بی قراری؟
کجا توو این شبا / می باری؟
با اشک و آهِ سینه سوزی
به ذوالفقار که چشم میدوزی
با غربت علی / میسوزی
شنیدم آقا -*- پیش شما است اون
هیزمایی که مونده از قوم ستمگر *
برات بمیرم -*- جلو چشاته
هر روز مصیبت در و دیوار و مادر

 

*عن ابي جعفر علیه السلام:
* ... ثمّ يُحرِقْهما بالحَطَبِ الذي جَمَعاهُ لِيُحرِقا بِهِ علياً و فاطمة و الحسن و الحسين عليهم‏السلام و ذلک الحَطَبُ عِندَنا نَتَوارِثُه
از امام باقر علیه السلام:
... سپس (امام زمان عليه‏ السلام) آن دو را با هيزمي مي‏سوزاند که جمع کردند تا علي و فاطمه و حسن و حسين عليهم ‏السلام را آتش بزنند و آن هيزم ها نزد ما است که از يکديگر ارث مي‏بريم!
دلائل الامامة ، ص 242

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]