جعفر الصادق شهادت بدون نغمه راحت ابوهارون بخوانعلیرضا خاکساری

فکر دل ما را نکن راحت ابوهارون بخوان
با اشک و سوز و ناله بی زحمت ابوهارون بخوان

جدم نگهدار تو و ایل و تبارت؛ بعد از این
هر جا مرا دیدی از آن حضرت ابوهارون بخوان

بازار منبر را غم جدم به تعطیلی کشد
عالم به صف باشد تو بی نوبت ابوهارون بخوان

حکم حرم دارد هر آن جایی که روضه دایر است
قصد زیارت کن به این نیت ابوهارون بخوان

تا می شود شعری بگو تا می توانی گریه کن
نذر عزیزالله با عزت ابوهارون بخوان

هر کس نفس را میکند خرج حسین فاطمه
زهرا به عمرش می دهد برکت، ابوهارون بخوان

توفیق روضه خوانی او را ندارد هر کسی
هر شب از این هیئت به آن هیئت ابوهارون بخوان

"هذا مرمل بالدما" ما را کشد اسراف نیست
مقتل برایم باز کن، یک خط ابوهارون بخوان

با کاف و ها و یا و عین و صاد مضمونی بساز
از تشنگی و سختی و غربت ابوهارون بخوان

پای هزار و نهصد و پنجاه زخم کاری اش
داری سر سوزن اگر طاقت ابوهارون بخوان

فرصت نشد اشهد به گوش او بخواند خواهرش
از تیرهای عاشق سرعت ابوهارون بخوان

از یازده تا ضربه ی خنجر بیا و بگذر و ...
از ضربه ی آخر از آن ضربت ابوهارون بخوان

از دردهای عمه جانم هرچه بنویسی کم است
تا عمر داری روضه ی غارت ابوهارون بخوان

خولی و زجر و حرمله و شمر بود و عمه ام
سربسته از چشمان بی غیرت ابوهارون بخوان

پایان راه بی عمویی عاقبت بی معجری ست
این روضه ناموسی ست؛ در خلوت ابوهارون بخوان

از دست سنگینی که سنگین کرده گوش طفل را
از سایه ی افتاده بر صورت ابوهارون بخوان

گودال را دنبال کن، آخر به کوچه می رسی
وقت گریز از مادر خلقت، ابوهارون بخوان

مسمار شد تیر سه پر!؟ تیر سه پر مسمار شد !؟
چیزی نپرس و غرق در حیرت ابوهارون بخوان

یک سینه بود و میخ در یک سینه بود و سم اسب
مرثیه ای حالا به این وسعت ابوهارون بخوان

هر بیت بیت ات میشود بیتی مجلل در بهشت
ای خانه ات آباد در جنت ابوهارون بخوان

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]