حجت المهدی ، فاطمه الزهرا فراق و وصال ، شهادت بدون نغمه با درد پهلویش دعایت کردروح الله قناعتیان

ابری شده چشمم ولی باران نمیگیرد
دیگر سرم را بغض بر دامان نمیگیرد

اینجا بدون تو تمام اشکها سردند
دور از تو حتی روضه ها هم جان نمیگیرد

برگرد که بی تو تمام سال پاییز است
حتی دل گل در دل گلدان نمی گیرد

وقتی حواسم پرت باشد سمت تو ای عشق
دیگر دلم از دست این و آن نمی گیرد

چندان کسی چشم انتظارت نیست؛ باور کن
حتی سراغت را گل و ریحان نمی گیرد

آن روزها با درد پهلویش دعایت کرد
دستان مادر تا نیایی جان نمیگیرد

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]