فاطمه الزهرا شام غریبان بدون نغمه به قبر خاکی این بی نشان ببارمحمد بیابانی

ای آسمان ببار ولی بی امان ببار
بر باغبان باغ گرفته خزان ببار

اصلاً بیا و بر سر حیدر خراب شو
یا نه، به قبر خاکی این بی نشان ببار

در بین شعله ها که به یاری نیامدی
حالا به آتش دل غربت فشان ببار

با احتیاط، خود به تنش آب ریختم
نم نم تو هم به پیکر این ارغوان ببار

وقتی دم مزار تو از پا نشسته ام
یعنی نشسته است درختانشان به بار

در این سه ماه من به شکستت گریستم
حالا تو بر شکستن این قدکمان ببار

بر اشک های بی کسی ام باز گریه کن
با ناله یتیمی طفلانمان ببار

بر گوشواره، چادر خاکی، به میخ در
بر خاطرات مانده در آن آشیان ببار

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]