فاطمه الزهرا شهادت ، بستر واحد ، زمینه آخه مُردم منحسین رحمانی

می سازی، بادردِ پهلوت / می سازم، براتو تابوت
واسه من، کتک خوردی تو / می کشم، خجالت از روت
آه؛  پُر دردم من - آخه مُردم من
زمین خوردی تو - زمین خوردم من
آه؛ می سوزی خانوم - می سوزم آروم
پای اشک تو - می لرزه زانوم
من التماست میکنم نرو // دارم بهت رو میزنم نرو
فاطمه ی جوونِ من نرو // رشیدِ قد کمونِ من نرو
فاطمه جان فاطمه جان نرو 4

 

شب ها رو، تا صبح بیداری / میسوزی، آخه تب داری
نفسات، چقد کوتاهه / دردِ تو، شده ناچاری
آه ؛ چشِ بی خوابت - دلِ بی تابت
غریبیِ من - میده عذابت
آه؛ کبودِ چشمات - می لرزه دستات
سئوالم اینه - چی شد خنده هات
دعای رفتنت برا چیه؟ // به جز تو مونس غمام کیه؟
قاتلِ من که میدونی چیه ؟ // چادرِ وصله دار و خاکیه
فاطمه جان فاطمه جان نرو 4

 

از دنیا، شکایت کردی / واسه چی، وصیت کردی
با زینب، نشستی تا صبح / باز ذکرِ، مصیبت کردی
آه؛ بگو با دختر - که روز آخر
به جایِ مادر - ببوسه حنجر
آه؛ داره گودالو - چشات می بینه
نزن سینه، ای - شکسته سینه ‌
میگی با دخترت با اشک و آه // قرارِ بعدیمونه قتلگاه
حسین من غریبه بی کسه // والشمرُ جالسٌ ... دیگه بسه
فاطمه جان فاطمه جان نرو  4

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]