موسی الکاظم شهادت زمینه سرخه گونه هام مثل مادرممهدی نظری

بند اول

دارم آروم اروم آب میشم
آخه اجلم نزدیکه

شباوروزا بی تاب میشم
شب و روز من تاریکه


باهر آه من مهتاب ناله می زنه
به حال دلم دل سیر گریه می کنه
شبایی که من دارم سجده می کنم
روی گردنم زنجیر گریه می کنه

دیگه نفسم بند اومد
آخه جیگر من خونه
توی نفسای آخر
قتلگاه من زندونه

وای از غربت

*************
بند دوم

چه جوری بگم دردامو
بخدا سراپا دردم

باچشای تارم دارم
دنبال عصا می گردم

تازیونه وقتی رو بال من نشست
فهمیدم چرا دست مادرم شکست
سرخه گونه هام مثل مادرم شدم
اخه دست دست سنگینی چشم من رو بست

دم آخری دلتنگم
حال و روز من‌معلومه
چی میشه دم جون داره
باشه کنارم معصومه

وای از غربت

************
بند سوم

صورتموکه می زارم
غریبونه روی خاکا
غروبا میخونم من از
دم غروب عاشورا

ذکر عمه جانم شد وامحمدا
وقتی بچه ها بودن زیر دست وپا
من فدای اون شاه بی سپاهی که
راسشو زده دشمن روی نیزه ها

چه جوری بگم  می بردن
سرآقارو نامردا
جلوی چشای زینب
کوچه به کوچه واویلا

حسین ثارالله

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]