حسین الشهید اربعین زمزمه رسیدم کربلا داداشمهران امیری

رسیدم کربلا داداش حالا با حال خسته
چهل روزه ولی از هجر تو قلبم شکسته
بگو میشناسی ام حالا که قدم شد خمیده؟
به استقبال زینب نمیای ای نور دیده؟
پس از یک اربعین غم / کنار تو رسیدم
از اون روزی که رفتی / من از دنیا بریدم
رسیدم زار و مضطر / کنار تو برادر
میشد ای کاش بمیرم / همینجا، شاه بی سر
"حسین جانم حسین جان ۴"

 

میارم کاسه آب تا که روی قبرت بریزم
ولی یادم میاد لبهای خشکیده ت عزیزم
یادم میاد داداش آبت ندادن قوم کافر
شهید تشنه لب آخر شدی بی سر برادر
روی نی ها سرت رفت / اسارت خواهرت رفت
به دست ساربون هم / دیدم انگشترت رفت
نگاه مضطرم سوخت / دل اهل حرم سوخت
از اون روز که تو این دشت / حسین جان معجرم سوخت
"حسین جانم حسین جان۴"

 

امانت هاتو آوردم داداش شرمنده م اما
که جاموندن تو راه چند تایی از گلهای زهرا
دو تاتوی بیابون / به زیر خار صحرا
یه چندتایی توی راه / به زیر سم اسبا
از هجرون تو دق کرد / یکی توی خرابه
اگه پیشت حسین جان / بمیرم من، صوابه
"حسین جانم حسین جان۴"

 

نظرات شما
[کد امنیتی جدید]