دعبلم کن تا برای تو غزلخوانی کنم
با غزل های تو اظهار مسلمانی کنم
من که نیت کرده ام آقای من رخصت بده
سر در باب الجوادت را چراغانی کنم
****
من و حصن حصین همسایه
من و حبل متین همسایه
سالیانی دل مرا برده
پسر نازنین همسایه
****
وَجهُهُ طلعة الرشیده بود
أنظروا غرة الحمیده بود
روزگاری امام خواهد شد
طفل نوباوه نه پدیده بود
*****
بچه آهويم كه در دام شما افتاده ام
گرچه در بندم وليكن بنده اي آزاده ام
هر که نقش خویش را در خاکساری دیده است *
شاد از آنم خاكسار كوي " آقازاده " ام
*****
* صایب علیه الرحمه