حسن المجتبی شهادت بدون نغمه گندم ری هم برای توست، نه فرزند سعدایمان کریمی

هر نفس هوهوی تیغت سبقت از طوفان گرفت
محتضر از عطر نان سفره ی تو جان گرفت


گندم ری هم برای توست، نه فرزند سعد
این چنین عبدالعظیمت خانه در تهران گرفت


لال خواهد شد نگوید از کراماتت، لذا
ابر این را گفت، دیدم نم نمک باران گرفت


داشت با شمشیر فتنه شعله بر دین می کشید
تیغ صلح تو رمق را از تن شیطان گرفت


من شنیدم قاسمت "ان تنکرونی..." خواند و بعد
با "انابن المجتبی" روح از تن میدان گرفت


در مدینه شهر پیغمبر غریبی، امشبی
مادرت هیات به هیات روضه در ایران گرفت


زهر آتش، کوچه آتش، این کجا و آن کجا؟
زهر تو، کوچه، ولی یک نسل از قرآن گرفت


شعر هم مانند هیات کربلایی می شود
شعر با طشت و جگر، با طشت و سر پایان گرفت

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]