حسن المجتبی شهادت بدون نغمه سپاهیان سکوترضا قاسمی

تویی ضریحِ کرامت؛ تمام خلق، دخیل‌اند
اگر کریم تویی؛ حاتمانِ دَهر، بخیل‌اند

غباری از قطراتِ تیمُّمِ تو طهارت
بُحور، پیشِ نَمِ مسحِ پایت آبِ قلیل‌اند

هزار مَن غزل آن‌سو در آسمانِ ترازو
مناقبِ تو در این‌سو بدون وزن، ثقیل‌اند

به کاسه‌ی مَلَکِ رزق، ریختند کمت را
مجاورانِ گدایت به خرجِ خلق، کفیل‌اند

ملقبی به مُعِزُّالْبَشر؛ مُذِلّ شیاطین
همیشه سنگْ‌عیاران کنار قله ذلیل‌اند

میان آن همه سردارهای جنگ‌ندیده
سپاهیان سکوتِ تو جنگجوی اصیل‌اند

نداده‌اند رضایت؛ به حرمتت به نمکدان
چه سنگ‌ها که به آیینه‌‌ات همیشه گُسیل‌اند

شراره‌های دری که تمام عمر، تو را سوخت
قضای آتشِ نمرودها به جانِ خلیل‌اند

گواهِ غربت صدّیقه پیرْموی سرت شد
قصیده‌های سپیدِ تو آیه‌های دلیل‌اند

نمی‌رسد به کفِ پای مقتلت قد شعرم
قلم خمیده؛ رطب‌های روضه‌ات به نخیل‌اند

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]