مسلم بن عقیل شهادت زمزمه طوعه پناهم دادیعبدالله باقری

��زبانحال حضرت مسلم بن عقیل علیه السلام  با طُوعه سلام الله علیها

توو شهر غربت طوعه! پناهم دادی
درا رو بستن امّا تو راهم دادی
ای پیرزن!  نذاشتی مُسلم // صدای غربتش بپیچه
چی میشد توو مدینه بودی // توی اون کوچه
کسی پناه نداد به خیرُالنساء
مسیر و بست با خنده یک بی حیا
به روی زهرا
حسن میگفت: بی هیچ دلیلی می‌زد
قبل از لگد دیدم که سیلی می زد
به روی زهرا

 

حرم توو راهه ای وای  چی میشه آخر
خبر دارم از عشقِ  برادر خواهر
دلشوره هام برای زینب // خوابو گرفته از چشم من
اینجا تموم زندگیشو // ازش میگیرن
از کینه‌ی عموم علی سرشارن
جیگر سوزوندن و تبحّر دارن
سیاه و تارن
می‌خوان بشه غرور زینب پامال
حسین و پشت و رو کنن توو گودال
سیاه و تارن

نظرات شما
[کد امنیتی جدید]