“سربند”
عالیجناب
از ذره کمترم من ای آفتاب
خورشید کربلا بر قلبم بتاب
یابن بوتراب ۲
ای در هوای تو جانم / تا با توام مسلمانم
غیر از تو را نمیخوانم / حسین جانم ۲
جان سینه زن فدای تو
کی رسم به کربلای تو
ای غریب کربلا حسین ۴
عبداللهَم
رزمندهٔ سپاه ثاراللَهَم
بر دامن عمویم سر مینهم
مرد این رهم ۲
قربان غربتت جانم / بییاری و پریشانم
من در حرم نمیمانم / عمو جانم ۲
دست من به دامنت عمو
خون رود ز جوشنت عمو
ای غریب کربلا حسین ۴
از خیمهگاه
سربازِ آخرم آمد قتلگاه
میآید و ندارد جز من پناه
شد روزم سیاه ۲
خود را به من رساند آخر / دستش جدا شد از پیکر
شد زنده خاطراتم از / غم مادر ۲
دست او جدا شده ز تن
رفته در آغوش حسن
آخر رسید
تا گودال از تل دنبالم دوید
در آغوش من بود و پرکشید
آخر شد شهید ۲
این کوفیان جفا کردند / با یار من چهها کردند
در دامنم سر او را / جدا کردند ۲
پرکشیده از کنار من
رفته در آغوش حسن