حسین الشهید عاشقانه شبهای زیارتی بدون نغمه جز سپیدی نیسترضا قاسمی

خاک من از تربت اعلاست، مال کربلا
دورم اما زنده ماندم با خیال کربلا

از قدیمی‌های خاک؛ از ایلِ تربت‌زاده‌ها
از تبار روضه‌ام؛ هم‌ سنّ‌ و سال کربلا

نوحه‌ی تسبیح تربت را لبم دَم می‌دهد
«ربنا صَلّوا علیٰ ارباب و آل کربلا»

از تبار سینه‌سرخانِ صفوف روضه‌ام
جای دستم شد کبود و شد مدال کربلا

زائری؟ پس در حرم از روسیاهی دم نزن!
جز سپیدی نیست، حتی در زغال کربلا

کعبه صاحب‌خانه‌اش را کنج باب‌القبله دید
داد زد با اشک حسرت، «خوش به حال کربلا»

بعد عمری، خاک خوبان «مُهر تربت» می‌شود
در دکان کوزه‌گرها، من «سفال کربلا»

زیره آوردم به کرمان پیش ثاراللهیان
سر به زیرم از دَم «خونم حلال کربلا»

اشهدش را سر به دامان امامش گفت و رفت ...
کاش بودم لحظه‌ای جای بِلال کربلا

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]