فاطمه الزهرا پس از شهادت ، شهادت بدون نغمه محرم غم های حیدراحسان نرگسی

زهرا نفس نفس زدنت می کشد مرا
این رازداری حسنت می کشد مرا

زهرا خودت بگو چه کنم با نبود تو
حیدر فدای چهره ی زرد و کبود تو

چشم و چراغ خانه ی کم سوی من! مرو
از من گذشته ... محض رضای حسن مرو

جای غلاف مانده سر بازویت ولی
فریاد می زدی که فدای سر علی

ای کشتی نجات علی، رو گرفته ای؟
من مرده ام مگر، که تو پهلو گرفته ای

ای سربلند ها همه پیش تو سر به زیر
پیش حسین دست به پهلوی خود مگیر

مویت در این سه ماه حسابی سپید شد
محسن میان شعله ی آتش شهید شد

عمرم پس از تو ، فاطمه جان! می شود تباه
در هر نماز مرگ مرا از خدا بخواه

دنیا بدون نور تو تار است فاطمه
کار علی بدون تو زار است فاطمه

بعد از تو روزگار حسن تیره می شود
وقتی به خاکِ چادر تو خیره می شود

باور نمی کنم که نهانی و بی صدا
با دست های خویش کفن می کنم تو را

از سرنوشت راه گریزی نداشتم
جز دردسر برای تو چیزی نداشتم

آن روزهای خاطره انگیزِ ما گذشت
زهرا ببین که بعد تو بر من چه ها گذشت

بعد از تو خنده های علی را کسی ندید
چون موی تو محاسن من نیز شد سفید

بعد از تو چاه محرم غم های حیدر است
هر شب که بی تو می گذرد صبح محشر است

سر می کنم بدون تو با آهِ سینه سوز
شرمنده ام که بی تو نفس می کشم هنوز

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]