فاطمه الزهرا شهادت ، بستر بدون نغمه تمام دلخوشی حیدرمحمد جواد حیدری

به سرفه ای ز من خسته آه میگیری
غریبه ام؟! که ز من رو، سه ماه می گیری

تمام دلخوشی حیدر! ای سپاه علی!
نرو؛ پناه من بی پناه میگیری

گمان کنم ز علی خسته ای که زیر لبت
مدام ذکر "وفاتی اله" میگیری

مگر که پیر شدی که ز شانه ی زینب
برای پاشدنت تکیه گاه میگیری؟

 حلال من! چه شده صورتت که با چادر
به ماه روی خود ابری سیاه میگیری؟

چه آمده سر چشمت؟ حسین را ز حسن
میان خانه تو هی اشتباه میگیری

کنون که محسنمان نیست، گَرد گهواره
تو بر کدام گلِ پابه ماه میگیری؟

 وصیتت شده روضه؛ برای شرحش هم
کفن نذاشتنت را گواه میگیری

به التماس بگویم بمان؛ تو وعده ز من
میان گودی آن قتلگاه میگیری؟

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]