رفیق روزای تنهاییم - یه شهید گمنامه
رفیقی که توو ناخوشیها - دلخوشیِ دنیامه
شبایی که خیلی خسته میشم - از خودم و اعمالم
رفیق شهیدم دستمو - میگیره و باهامه
تویی که توو اوج بیکسی پناهمی شهید
تو که نور محضی و چراغ راهمی شهید
منم اون که بیوفا شدم توی رفاقتم
منم اونکه دوری از شما دیگه شد عادتم
حق رفاقت رو / بجا نیاوردم
روی زبون تنها / اسمِ شما رو میبُردم
شرمندتم رفیق شهیدم
گریه میکنم برا اینکه - پره حسرت و آهم
اسیرِ یه جادهی تنگ و - یه فرصت کوتاهم
یه رفیق داشتم که چندسال - همهیاتی بودیم
اون شهید راه زینب و من - جاموندهی این راهم
من الان کجام؟ "امید اکبری" الان کجاست؟
میدونم الان کنار سفرهی امامرضاست
میدونم الان توو روضهخونیِ بهشتیاست
میدونم کنارِ سفرهی غریب کربلاست
من چقدَر دورم / از اینهمه نعمت
باز خدا رو شکر هر / وقت دلگیرم میام هیات
شرمندتم رفیق شهیدم
شهدا چراغِ این شهرن - حتی اسمشون نوره
کوچهها بی اسم شهدا - از بوی خدا دوره
اون جوونی که حواسش هست - به شهدا توو دنیا
توو روز قیامتم حتماً - با شهدا محشوره
ما میخوایم که هر کوچه به اسم یک شهید باشه
باید اسوهی ما این جوونای رشید باشه
ما میخوایم که یادمون بمونه مدیونیم همه
به جوونایی که جون دادن شبیه فاطمه
برا ولیِّ حق / سینه سپر کردن
از سرِ این مردم / با خون دفع خطر کردن
شرمندتم رفیق شهیدم