حسن المجتبی شهادت زمزمه طشت و زهر کینهعبدالله باقری

هر چی که روضه خوندی - از طشت و زهر کینه
قبول باشه روضه‌خون
امّا اینا بهونه است - من کُشته‌ی یه کوچه‌م
روضه مو این طور بخون
# عبدالزّهرا
سینه مو آهی گرفت
وقتی که راه مون و
ابر سیاهی گرفت
# عبدالزّهرا
راه گُل و خار گرفت
یه جوری زد مادرم
سرش به دیوار گرفت
وای یارالی نَنَه ۳

 

اگر چه میخونی از - روضه‌ی‌ تیر و تابوت
قلبا می‌گیره آتیش
روضه خون و کفن - درسته امّا من و
کشتن چهل سال پیش
# عبدالزّهرا
کار یه بی حیا بود
که چادر مادرم
روش جای رد پا بود
# عبدالزّهرا
نه که بگی فقط من
تموم اهل بیت و
روز دوشنبه کشتن
وای یارالی نَنَه ۳

 

نگاهای حسین و - سؤالای زینب و
چطور جواب میدادم؟
شبا همیشه با بغض - گُلای بالشم رو
با گریه آب میدادم
# عبدالزّهرا
از کوچه و اون ستم
خدا میدونه چیزی
به پدرم نگفتم
# عبدالزّهرا
توو شب غسل خودش دید
تموم بغض من و
یه باره فریاد کشید
وای یارالی نَنَه ۳

نظرات شما
[کد امنیتی جدید]