حسن المجتبی شهادت زمزمه همه ازم بريدنرضا تاجیک

از من به جز كرم نديدن
ولى همه ازم بريدن
اين نانجيبا جانمازو
از زير پاى من كشيدن
موندم توو اين شهر بى‌كس و بى‌همنشين
به كى بگم كه كار دنيا رو ببين
به من ميگن سلام مُذلُ المومنين
اى واى حسن اى واى حسن ای وای حسن ۳

 

يه عمر غريب بودن توو اين شهر
خيلى برا من سخت گذشته
خون دلايى رو كه خوردم
حالا ديگه ميون طشته
رو منبرا سَبِّ بابامو مى شنيدم
قاتل مادرو توو كوچه مى ديدم
از اين كوچه رد مى شدم مى لرزيدم
اى واى حسن اى واى حسن ای وای حسن ۳

نظرات شما
[کد امنیتی جدید]