حجت المهدی ، حسین الشهید فراق و وصال ، شهادت بدون نغمه شلوغیِ محشرمرضیه عاطفی

همیشه داده به این ناتوان، توان، روضه
برای من برسان جایِ آب و نان، روضه

حسین گفتم و محض شلوغیِ محشر
سپرد دستِ دلم نامه امان، روضه

تویی تو، حلقه وصل مذاهب و ادیان
گرفته اند برایت مسیحیان، روضه

نمازها به نماز تو می‌شود ملحق
اگر که خوانده شود قبلِ هر اذان، روضه

چه عاشقانه شهیدِ غم تو خواهم شد
بگیرد از منِ عاصی اگر که جان، روضه

هنوز عاشق این حسّ مشترک هستم
قرارِ قلب من و صاحب الزمان "روضه"

سلام حضرت صاحب‌عزای عاشورا
به اذن تو شده بر پا در آسمان روضه

بیا شبی بنشین روی منبر هیات
دلم گرفته؛ برایم کمی بخوان روضه

بیا و منتقمانه به کعبه تکیه بزن
بگیر در وسطِ صحن جمکران روضه

فدای شال سیاهت! فدای چشم ترَت!
بگیر حدّاقل زیر سایه بان روضه

به یادِ آن تن افتاده بی کفن بر خاک
گرفته ای سرِ یک قبر بی نشان روضه

«سری به نیزه بلند است»؛ آه یا زینب!
تنی نشسته به خون؛ وای شد عیان روضه

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]