حسین الشهید کاروان اسرا زمزمه خداحافظى مى كنمرضا تاجیک

من ميرم
با يک دنيا غصه ديگه از كنارت
خداحافظى مى كنم با مزارت
مى دونى مى مونم حسين - بى قرارت
مى سوزم
مثه چشمايى كه ميشه پر ستاره
مثه پاى طفلى كه زخمى خاره
مثه گوش اون طفلى كه - خون مى باره
مى سوزم حسين جان / كه آبت ندادن
كمک خواستى اما / جوابت ندادن
مى سوزم برادر / كه خاكت نكردن
هنوز دارن اينها / توو گودال مى گردن
حسین جان حسین جان ۴

 

من ديدم
يكى اومد و با لگد بى هوا زد
يكى با يه نيزه براى خدا زد
اومد پيرمردى تو رو - با عصا زد
من ديدم
كمک خواستنت رو همه مى شنيدن
تو رو سمت مقتل چطور مى كشيدن
سرت رو سر حوصله - مى بريدن
توو دعواى سرها / دلم چى كشيده
سر تو حسين جان / به خولى رسيده
از امشب عزيزم / ديگه از ما دورى
يه شب توى دير و / يه شب تو تنورى
حسین جان حسین جان ۴

 

تو رفتى
يكى يادگاری هاى مادرو برد
يكى گهواره ى على اصغرو برد
يكى هم با انگشتت انگشترو برد
تو رفتى
منم با عزا و غم بى حسابت
منم با يه دنيايى از التهابت
منو گريه ى بى امون ربابت
چشاش پشت خيمه اس / دلش پر اميده
ميگه اصغر من / زير خاک خوابيده!!!
نمى بينه شبها / گل پرپرش رو
مى گيره عزاى / على اصغرش رو
حسین جان حسین جان ۴

نظرات شما
[کد امنیتی جدید]