قاسم بن الحسن شهادت زمزمه دلشورهٔ بابام حسنیاسین زندی

دارم عمو دلشوره دائم
نگی منو نداری لازم
وقتشه دیگه بره قاسم
دیدی / إرباً إربا شدن، «أحلیٰ عسله» / دیدی
که دارم برا شهادت عجله / دیدی / ای وای
دیدی / بازوبند و عمو! تکلیف منو / دیدی
غم و دلشورهٔ بابام حسنو / دیدی / ای وای

 

ثانیه های آخرینه
شکسته استخونِ سینه
عمو دلت رفته مدینه ؟!
قلبت / از فشارِ محکمِ «در» میسوزه / قلبت
واسهٔ پهلوی مادر میسوزه / قلبت / ای وای
قلبت / من زمین خوردم و داره میگیره / قلبت
بمیرم به غم و غصه م اسیره/ قلبت / ای وای

 

بالاسرم اومدی حالا
عمو حسینم! جایِ بابا
جون ندارم بلندشم از جا
دارم / دست و پا میزنم و دلت برام / خونه
زیر نیزه ها تنم سالم نمی / مونه/ ای وای
دارم / جون میدم غرقِ به خون سرم رو زا/نوهات
میکشم پنجه رو خاک عمو جلو /چشمات/ ای وای

نظرات شما
[کد امنیتی جدید]