حسین الشهید ورود به کربلا زمزمه دردونه رقیهیاسین زندی

سه ساله٬ دردونه رقیه
بی تو نمی تونه رقیه
خیمه نزن جونِ رقیه
آقا / رسیدی به کربلا دلت چه آ/شوبه
اگه برگردی برا مخدّرات / خوبه / ای وای
آقا / به علیِ اکبرت قسم نمون / اینجا
دل نداری ببینی جون بده رو / خاکا / ای وای

 

نشستی تا دمِ سحرگاه
شبونه زیر سایهٔ ماه
ذکر لبت أعوذ بالله
داری / علی اصغرو می بینی توی گهواره
غصه داری برا ماجرای گوش/واره / ای وای
داری / می بینی مشک و علَم رویِ دوش / سقا
غصه داره بی علمدار شدنی / آقا / ای وای

 

نگاهی کن دور و برت رو
حالِ رباب٬ همسرت رو
بغض گلوی خواهرت رو
زینب / داره با چه حالی حنجرت رو می/بینه
چه کُنه با کندیِ خنجر پُر کینه / ای وای
زینب / سرت و می بینه روی تل میره / از حال
می بینه بی کفن افتادی ته / گودال / ای وای

نظرات شما
[کد امنیتی جدید]