علی اصغر شهادت زمینه دستای سرد بابابهمن عظیمی

مسیر عمرم حکایت عشق
میون قلبم حرارت عشق
سلام نوکر با چشمای تر
به کربلا و به حضرت عشق
عمریه دارم ازت میخونم / تا که زندگیم حسینی شه
سخته رو به راه بشم من امّا / فاطمه دعام کنه میشه
در، هوای، شب روضه ها پر می‌گیرم
من، برات، زیارت رو آخر می‌گیرم
(یا حسین ۳ جان) ۳

 

خجالت از خیمه کرده آبم
به فکر تنهایی ربابم
افتاده رو دست من سرت وای
خون گلوی تو کرد خضابم
تیر حرمله جلوی چشمم / حلقتو بُریده گوش تا گوش
پیکرت رو توو بغل می گیرم / می کِشم ولی عبامو روش
لرزه افتاده به دستای سرد بابا
تو، بگو که، چطور خیمه برگرده بابا
(یا علی ۳ جان) ۳

 

خدا می دونه چه حالی دارم
خیسه چشام و دل بی قرارم
مُستأصلم کرده داغت اما
می خنده لشکر به حال زارم
از بارون چشم پر خون من / شد کویر لب تو نمناک
سخته واسه ی بابا وللّهِ / روی صورتت بریزه خاک
تا، ابد لایی لایی برات میگه مادر
خون تو مُهر مظلومی من شد آخر
(یا علی ۳ جان) ۳

نظرات شما
[کد امنیتی جدید]