زیر ایوان طلا چشم ترم مخصوصِ توست
جَلدِ خود کردی مرا! بال و پرم مخصوصِ توست
ضامن آهو شدی؛ پشتم به عشقت گرم شد
آبروداریِ روزِ محشرم مخصوص توست
رو زدم بر غیر و تا درها به رویم بسته شد
زائرم کردی و گفتی: این حرم مخصوص توست
رد نکردی از درِ باب الجوادِ خود مرا
آمدم آقا! امیدِ آخرم مخصوص توست
مشهدت حجّ فقیران است و اطرافِ ضریح
هر چه می بینم تویی؛ دور و برم مخصوص توست
سر به دیوارِ حرم عشق شهادت داشت و
زائری میگفت: آقاجان! سرم مخصوص توست
چشم هایش قطره قطره اشک، بعد از هر نماز ...
دست بر سینه سلامِ مادرم مخصوص توست
لااقل ای کاش امشب زائرت بودم! ولی-
-نیستم ... امّا حسابم کن؛ کرم مخصوص توست