حسین الشهید زیارت ، شهادت بدون نغمه براتِ حرمرضا قاسمی

همیشه توبه شکستم، ولی زمان دادی
میان روضه‌ی اَمنت به من امان دادی

رفیق‌هام، زمینم زدند، اما تو ...
به بال‌های زمین خورده آسمان دادی

بساطِ نوکری‌ام را به هم نزن دیگر !
خودت جوازِ گدایی به این دکان دادی

چقدر زار زدم؛ التماس‌ها کردم
ولی براتِ حرم را به دیگران دادی

سلام دادم و دادم به باد، تا برسد
و در جواب، تو هم پرچمی تکان دادی

نبود، لایق این حرف‌ها، ولی آخر ...
به چشمِ غرقِ گناهم حرم نشان دادی

میان روضه نمُردم ببخش؛ اما تو ...
برای اینکه نمیرم به من توان دادی

هزار مرتبه مُردم میان گودالت
از اینکه لحظه‌ی آخر چگونه جان دادی !

برای اینکه بدُزدد عقیقِ سُرخت را
خودت اجازه به دستانِ ساربان دادی

به سینه‌ی احدی دستِ رَد نزد جسمت
لباس‌های خودت را به این و آن دادی

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]