حجت المهدی ولادت زمزمه شب جشن(ویژه احیای نیمه شعبان)رضا تاجیک

شب جشنت آقا ، با قلب شكسته
يه چشم انتظارت ، توو راهت نشسته ۲
ببين بى قرارم / تو رو من ندارم
نشستم آقا بين چشم انتظارات
توو آشوب دنيا / چقدر خاليه جات
بيا تا بيفتم آقا روى پاهات
گرفتاريامون زياده - بيا دردمونو دوا كن
توى اين بلاها براى - ما دعا كن
بگو يابن الزهرا كجايى
امون از فراق و جدايى

 

همه شهر و واست ، چراغونى كرديم
تا كه تو بياى و ، به دورت بگرديم ۲
تو وقتى نباشى / چه جشنى بگيرم
كدوم جاده بايد برات گل بياريم
بگو كه كجايى / بگو كى ميايى
كجا واستون طاق نصرت بذاريم
قسم ميدمت اى عزيزم - به اون اسمى كه هستى حساس
بگير دست خاليمو آقا - جان عباس
بگو يابن الزهرا كجايى
امون از فراق و جدايى

 

گرفتارم آقا ، گرفتار عباس
يه عمره كه هستم ، بدهكار عباس ۲
اگه بى پناهى / اگه بى قرارى
اگه غصه دارى بگو يا اباالفضل
اگه مشكلى هست / اگر كه تو دارى
گره توى كارى بگو يا اباالفضل
يه كم حرف بزن تا سبک شى - بگو غصه‌تو با اباالفضل
بگو تا درى بسته ميشه - يا اباالفضل
 ابوفاضل ای علمدار ۴

 

شنيدم اباالفضل ، كه افتادى از پا
با دستاى خالى ، رسيدى ز دريا ۲
شنيدم اباالفضل / سرتو شكستند
شنيدم آقا بى هوا نيزه خوردى
بميرم برات كه / علمدار خيمه
سرت رو ز پهلو به نيزه سپردى
شنيدم كه ابروت شكافته - امونم رو اين غصه برده
توو چشمت يه تيرى شبيه - نيزه خورده
ابوفاضل ای علمدار ۴

نظرات شما
[کد امنیتی جدید]