موسی الکاظم شهادت بدون نغمه شانه های آسماناصغر چرمی

شانه های آسمان لرزید از بار غمت
دیده ی افلاکیان شد ابر خونبار غمت
 
عرش حق زد ناله و افتاد بر روی زمین
خرد شد ارکان آن در زیر آوار غمت

پیکرت تشییع شد بر دوش زخمی نسیم
شد مشام عرش پر از عطر سرشار غمت
 
عرش حق شد کاظمیه؛ نوحه خوان شد جبرئیل
تا طنین انداز شد امروز اخبار غمت

آسمانها زیر تابوتت کمر خم کرده اند
ریختند افلاکیان در پای دیوار غمت
 
حنجر مرثیه ام زخمی داغ روضه ات
پیکر شعرم اسیر درد بسیار غمت

می توان دیوان نوشت از جوهر اشک شما
صد غزل مرثیه شد در بین آثار غمت
 
رشته ی عشق تو را بین کلافی بسته ام
تا که باشم موجب گرمی بازار غمت

مدخل باب المرادت پنجره فولاد ماست
تذکره می خواهد امشب این گرفتار غمت

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]