دلگیرم از قرار تو و بیقراری ات
غرق خزان شده ست هوایِ بهاری ات
خون گریه میکند دل دیوار و چشم ِ در
تا خیره میشود به تو و بردباری ات
آتش گرفته بود و چه میشد از آسمان
باران نزول کرده، می آمد به یاری ات
خورشید در عزای تو مات و سیاهپوش ...
باید که مخفیانه شود سوگواری ات
قرآنِ ناطق است که میخواند اینچنین
شد کوثرانه لحن غم انگیزِ قاری ات
مولا نشسته بود کنار نبودنت
چشمش به کودکانِ تو و یادگاری ات
جاریست زنده در دل تاریخ تا ابد
فرزند-داری و هنرِ خانه داری ات
رفتی و عاشقانه برایش سپر شدی
جانم فدای سبک ولایت مداری ات!