فاطمه الزهرا پس از شهادت زمزمه بميرم ز غربترضا تاجیک

ديگه توو مدينه ، براى هميشه
صداى نفسهاش ، شنيده نميشه 2
بميرم ز غربت / ديگه اين جماعت
مى خوابن همه راحت از دست زهرا
چقدر گريه مى كرد / چقدر ناله مى زد
ز نامردى اين جماعت با مولا
توى آتيش طعنه ها و
توى آتيش كينه مى سوخت
تا آخر از اين سوز دردِ - سينه مى سوخت

 

#شب_جمعه
شب جمعه اشكه ، توو چشماى بى تاب
بازم ميشه قلبم ، هوايى ارباب 2
هوايى حال و / هواى ضريحش
هوايى پايينِ پاى حسينم
بازم بى قرار / جَوون حسين و
شب هشتم و روضه هاى حسينم
دلم بى قرار حسينه
يه گوشه توو صحنش مى شينه
بازم ياد حال و هواى - اربعينه

 

(از لسان حضرت زهرا سلام الله عليها)
بميرم لب آب ، حسينم رو كشتن
با چشماى بى تاب ، حسينم رو كشتن 2
يه قلبى شكست و  / رو سينه اش نشست و
صداى نفسهاشو هم مى شنيدن
توو گودال پر خون / چقدر دست و پا زد
سر پاكشو زنده زنده بريدن
يه نامردى عمامه رو برد
يكى شمشير و پرچمو برد
يكى هم با انگشت ارباب - خاتمو برد

نظرات شما
[کد امنیتی جدید]