فاطمه الزهرا بستر زمزمه عجل وفاتىاصغر چرمی

پاشو دوباره / اى مهربونم
تنهام نذار اى / خانوم خونم
به من بگو ، چرا همش دارى
به فضه مى،گى فكر رفتنى
با حرفاى ، جدايى اين شبا
قلبم و از ، جا دارى مى كنى
با اين كه ديگه توونى ندارى
كارت شده روز و شب اشک و زارى
مانند ابر بهارى مى بارى
واى از غريبى يا زهرا يا زهرا 3

 

عجل وفاتى / كه گفتى امشب
شكسته قلب / حسين و زينب
شكسته قلب بچه هاى من
ببين مى لرزه بدن حسن
دعا نكن براى رفتنت
چرا سراغ ، مى گيرى از كفن
دارن ميميرن ديگه زينبينت
آروم نداره شبا نور عينت
ميباره اشک از چشاى حسينت
واى از غريبى يا زهرا يا زهرا 3

 

كمتر واسه من / فكر و خيال كن
خيلى اذيت / شدى؛ حلال كن
حلال كن اين ، غريب خسته رو
وا كن يه كم ، چشاى بسته رو
دستت و رو،ى قلب من بذار
آروم كن اين ، دل شكسته رو
زهرا! غريبم واسه من دعا كن
فكرى به حال من و بچه ها كن
دور از حسينت كفن رو سوا كن
واى از غريبى يا زهرا يا زهرا 3

نظرات شما
[کد امنیتی جدید]