علی المرتضی عید غدیر ، ولادت بدون نغمه علیٌّ حُبُّهُ جُنَّهایمان کریمی

به پای دار آوردم چونان میثم سر خود را
بریدم از هوای غیر او بال و پر خود را
گرفتم از ضریحش چند باری ساغر خود را
فدایش میکنم روزی پدر، هم مادر خود را
که یک دنیا بفهمد دوست دارم دلبر خود را

دم ایوان نشستم داد زد مستی که "جامم باد" *
بدون حب حیدر آب خوردن هم حرامم باد
اگر ساقی کوثر اوست کوثر نوش کامم باد
که خالق گفته تا روز ابد بر او سلامم باد
خدا مثل خودش قالب گرفته حیدر خود را

همان که در صفاتش از خداوندی نشان دارد
یقیناً دست در خلق زمین و آسمان دارد
جهان را هم بگیرد روی انگشتش توان دارد
برای فتح دل در صورتش تیر و کمان دارد
همانی که به یغما برده قلب قنبر خود را

خدا میخواست آقای دو دنیا مرتضی باشد
همیشه دست او بالای کل دست ها باشد
امیرالمومنین باشد؛ امیر ماسوا باشد
و یعنی کشتی دین را خود او نا خدا باشد
خدا در اصل دست او سپرده محشر خود را

سرم خاک کف پای کسی که ربُّ الاَرباب است
و عباسش دلیل روشنی روی مهتاب است
و بوسه بر کف پاهای حیدر جزء آداب است
بهشت ‌حق ‌برای ‌دشمنانش ‌مثل ‌یک ‌خواب‌است
به ناکس ها نخواهد داد فیض محضر خود را

علیٌّ حُبُّهُ جُنَّه ، اِمامُ الاِنسِ وَالجِنَّه
وَصیُّ المُصطَفی حَقّاً ، قَسیمُ النّار وَالجَنَّه
شدم خاک قدوم او "بِحَمْدِاللهِ وَالمِنَّه"
به هرکس غیر او و خاندان او ارادت...نه!!
که محکم گفته باشم حرف اوّل - آخر خود را


* جامم باد = حلالم باد

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]