حسین الشهید ، محمد المصطفی فراق و وصال بدون نغمه ما قطره‌ایم و جانبِ دریاست راهمانمحمد علی نوری

ما سینه چاکِ مکتب حق و حقیقتیم
دیوانه وار ، عاشق قرآن و عترتیم
 
ما قطره‌ایم و جانبِ دریاست راهمان
مجذوبِ خاندان بزرگ نبوّتیم

سادات ، جایشان همگی روی چشم ماست
مجذوب کوثریم و غلامِ سیادتیم

ما زنده ایم از قِبَل خونِ لاله ها
با هر نَفَس به یاد شهیدان امّتیم

کشتی‌سوارهای چراغ هدایتیم
بیرون ز درّه‌های مخوف هلاکتیم

با عشق بچّه‌های کریمِ پیامبر (ص)
بر مرکب سعادت و بر بال عزّتیم

گاهی به دست، تیغ بُرنده ؛ گهی قلم
با دشمنان مذهبمان با سیاستیم
 
خوف از عذاب و شوق به جنّت رفیقِ ماست
در حربگاه دائمیِ عقل و شهوتیم

گاهی اسیرِ دامِ گنه می‌شویم؛ لیک ...
... اهل انابه‌ایم و دخیل شفاعتیم
 
ما تشنه‌ایم ؛ تشنه‌ی اکرامِ بی کران
آلوده‌ایم و نوکر ارباب عصمتیم

شیرینی دیانت و دنیا به کام ماست؛ ...
... تا در مسیر دین خدا، گرم خدمتیم

شیرِ حلال و طیّبِ مادر ، چه کار کرد؟!!
... باور نمیکنیم که اهل سعادتیم!

طعمی به پای مزّه‌ی ایمان نمی‌رسد
باور به روز واقعه داریم ؛ راحتیم

عشقِ حسین و کرببلا در وجود‌ماست
مشمولِ فیض و خِیرِ عظیمِ زیارتیم

خوشبخت، آن‌کسیست ‌که ‌در اوج لذّت است
با اهل بیت ، ما همه در اوج لذّتیم

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]