فاطمه الزهرا شهادت زمزمه مولاى منرضا تاجیک

مولاى من مى بينى چطور قد زهرا خميد
مولاى من مى بينى كه جونم به لبهام رسيد
مولاى من ببين سينه سرختو كه پركشيد
شرمنده از تو هستم / كه من از پا نشستم
دستت رو وا نكردم / با اين دست شكستم
دستم به دامنت بود / تا دور تو بگردم
هر كى اومد زد اما / مشتم رو وا نكردم
مولاى من على جان 4

 

مولاى من لگد زد به اين در با پا دشمنم
مولاى من نگفت با خودش بى حيا من زنم
مولاى من فدا شد برا عشق تو محسنم
بارون مى زد توو چشمام / خونمون غرق مه شد
گل ياست على جان / ميون كوچه له شد
مولا بال و پرم سوخت / حتى چشم ترم سوخت
مجتبى ناله مى زد / واويلا مادرم سوخت
مولاى من على جان 4

 

�� از زبان حضرت امیرالمومنین (ع)

خيلى سخت بود كه ديدم نفس مى زنى پشت در
خيلى سخت بود كه افتادى پيش يه مشت خيره سر
خيلى سخت بود توو آتيش بودى و منم خونجگر
خونمون كربلا بود / عشقم توو شعله ها بود
چادرت اى عزيزم / پره از ردّ پا بود
مى ديدم ياورم رو / همدم گريه هامو  
حال و روزت رو ديدم / روت انداختم عبامو

نظرات شما
[کد امنیتی جدید]