حسین الشهید کاروان اسرا زمزمه ميرم كوفه با دست بستهرضا تاجیک

سالار من ميرم كوفه با دست بسته حسين
سالار من سرت روى نيزه نشسته حسين
سالار من كى با سنگ سرت رو شكسته حسين
اين دروازه مكان / يک عده بى سر و پاس
اين دروازه مسير / ورود برده داراس
باور كن اى برادر / اين جماعت كافر
نون و خرما ميدن به / نواده هاى حيدر
حسين غريب مادر ۴

 

سالار من چقدر زجر كشيدم من اين چند شبه
سالار من ديگه جون من از غمت بر لبه
سالار من بايد باورت شه كه اين زينبه
رو نى ديدم سرت رو / رو خاكا پيكرت رو
توو قتلگاه پر خون / بوسيدم حنجرت رو
گهواره ها رو بردند / گوشواره ها رو بردند
پيش چشماى مهتاب / ستاره ها رو بردند
حسين غريب مادر ۴

 

مى بينى كه شدم از غم تو عزادار حسين
مى بينى كه مى سوزم بدون علمدار حسين
مى بينى كه شدم دربه در بين بازار حسين
اين نامردا با گريه / ما رو اينجا كشوندن
تازه اونجا ديدم كه / موى تو رو سوزوندن
زينب از پا نشسته / اين نامردى كه مسته
ديدم با خيزرونش / دندونت رو شكسته
حسين غريب مادر ۴

نظرات شما
[کد امنیتی جدید]