خدیجه کبری رحلت بدون نغمه اسباب رحمتعلیرضا خاکساری

در قاب روی تو نجابت می شود پیدا
گنجینه ای از نور عصمت می شود پیدا

هر بار مهمانت شدم با چشم خود دیدم
در خانه ات اسباب رحمت می شود پیدا

باب ورود من به سوی لیله ی قدری
با لطف تو حال عبادت می شود پیدا

تندیس ایثار و وفا کوه فداکاری
همسر شبیه تو به ندرت می شود پیدا

سرمایه از تو، کار کارستانی از حیدر
در فعل تو نوعی شراکت می شود پیدا

از سرگذشت تو به این پی برده ام گاهی
عشق و محبت در تجارت می شود پیدا

مُنتَهِیَ الامال پیغمبر شدی بانو
شان تو از بطن روایت می شود پیدا

مدح تو را در نصّ "اَینَ مِثلُها؟" خواندم
آوازه ات در این عبارت می شود پیدا

در قول و در تقریرت ای یار رسول الله
پیوسته تبلیغ نبوت می شود پیدا

ذریّه ی تو سرور دنیا و عقبایند
در نسل تو نور سیادت می شود پیدا

گفتم خدیجه، ناگهان دست و دلم لرزید
در ذکر تو اندوه و غربت می شود پیدا

شرمنده ام نامت اگر این روزها بانو
کمتر میان بزم هیئت می شود پیدا

فردای بعد از مصطفی فردای بعد از تو
هر چه بخواهی بی مروت می شود پیدا

تر می شود چشمان تو، بر چادر زهرا
تا ردّی از پای جسارت می شود پیدا

بر جای جای بوسه های مادری تو
ای وای! آثار جراحت می شود پیدا

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]