حسین الشهید ولادت بدون نغمه به عشقِ عشقمسعود اصلانی

دلی به سینه طپید و دوباره شیدا شد
به عشقِ عشق، گره های کورمان واشد
دوباره چشم پر از شور و شوق، دریا شد
ببین دوباره زمین سفره دار بالا شد
حضور کیست که میخانه ها زیاد شدند
حسین آمد و دیوانه ها زیاد شدند

به شوق آمدنی چشم آسمان تر شد
و خود به خود به هوایش دلم کبوتر شد
همینکه کشتی اربابمان شناور شد
وزید بوی خدا و جهان معطرشد
همینکه فجر در آغوش هل اتی خندید
به شوق خنده ی او کل ماسوا خندید

گرفته مرتبه فطرس به احترام حسین
بلندمرتبه شد هرکه شد غلام حسین
خدا علیک رسانده است در سلام حسین
به کام ماست بهشتی که شد به نام حسین
به ذره گر نظری طفل بو تراب کند
به آسمان رود و کار آفتاب کند

بهار با نفسش رخت سبز میپوشد
برای بوسه به پایش فرشته میکوشد
پیمبر از لب او شهد وحی مینوشد
چرا که چشمه ی توحید محض میجوشد
رسول در بغلش جان هل اتی را دید
حسین آمد و تندیسی از خدا را دید

دوباره دست زمین را به آسمان دادند
دوباره بر سر هر مأذنه اذان دادند
همینکه کرببلا را نشانمان دادند
به خاک مرده به لطف حسین جان دادند
به لطف خون خدا زندگی بهاری شد
میان هر رگ خلقت حسین جاری شد

مسیر خانه ی او میشود مسیر نجات
چه عاجزند به توصیف رتبه اش کلمات
ز لطف چشم حسین است چشمه های حیات
هنوز تشنه ی لبهای اوست آب فرات
به خاک زد قدم از او زمین مقام گرفت
و از خدای خودش اختیار تام گرفت

زمین به خاک قدمهای او تبسم کرد
همینکه مرتبه اش دید، دست و پا گم کرد
بهشت خلق شد آن لحظه که تبسم کرد
و در نگاش خدا را علی تجسم کرد
به لطف عشق، دلم میهمان بالا شد
حسین آمد و نعم الامیر دنیا شد

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]