علی النقی شهادت بدون نغمه شکسته روضه ات دل مقلب القلوب رامحسن حنیفی

شکسته روضه ات دل مقلب القلوب را
گرفته رنگ چهره ی تو حالت غروب را

شکوه غربتت، شراره زد به قلب کائنات
گریست دجله و فرات، گریست "اهدنا الصراط"

عزا گرفته اند پای روضه ی تو سال ها
برای سر سلامتی به جد تو غزال ها

فرازهای جامعه کبیره سوگوار تو
سَجیَّةُ الکَرَم شده فراز بی قرار تو

گمان کنم که فاطمه کنار تو نشسته است
زبان گرفته مادری که پهلویش شکسته است

فدای روی زرد تو، وجود غرق درد تو
چقدر آه میکشد، کنار جسم سرد تو

زمان رنج و غصه ی تو خاتمه گرفته است
چقدر روضه ی تو بوی فاطمه گرفته است

دوشنبه بود لحظه ی هجوم زهر بر جگر
دوشنبه بود و کوچه ها، دوشنبه بود و میخ در

دوشنبه قاتلت شده، دوشنبه بود خانه سوخت
مغیره که نداشت شرم، قلاف و تازیانه سوخت

مصیبتت دم مرا به سمت آه میبرد
به پشت مرکبی تو را پیاده راه میبرد

تو را چگونه دست بسته با طناب میبرند؟؟
توکوثری تو را به مجلس شراب میبرند؟؟

چقدر زخم خورده ای، شبیه جُبّه ی حسین
کشانده ای مرا دوباره زیر قبه ی حسین

هزار شکر پیکرت به زیر آفتاب نیست
میان مقتلت سخن ز کودک رباب نیست

هنوز جای شکر مانده سنگ بر جبین نخورد
هزار شکر "یُمسِکُ السَّماء" بر زمین نخورد

کنار پیکر تو گریه بود و هلهله نبود
میان مقتل تو نام شمر و حرمله نبود

به صحن سینه ی تو چکمه ی سنان نمیرسد
به پای بوسی لب تو خیزران نمیرسد ...

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]